English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
safe conduct اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
Other Matches
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
closed area منطقه ممنوعه
prohibited zone منطقه ممنوعه
controlled area منطقه ممنوعه
restricted area منطقه ممنوعه
off limits منطقه ممنوعه
exclusion area منطقه ممنوعه
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
woodlot منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
jaywalker پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalkers پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
passes اجازه عبور
passages اجازه عبور
passage اجازه عبور
conge اجازه عبور
transit bill اجازه عبور
pass اجازه عبور
passed اجازه عبور
crossing area منطقه عبور
caution area منطقه عبور بااحتیاط
train path اجازه عبور ترن روی یک خط
air traffic control clearance اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
restricted area منطقه منع عبور ومرور
franker اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
airport traffic area منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
advisory area منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
firewall سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
prohibited goods کالاهای ممنوعه
forbidden character دخشه ممنوعه
touch me not ish امر ممنوعه
forbidden code رمز ممنوعه
nuclear equipoise گلوله اتمی ممنوعه
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
off limits اماکن ممنوعه برای نظامیان
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
reserved area مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
passages حق عبور
transmittance عبور
transmittal عبور
passage حق عبور
passage عبور
crossing عبور
transmission عبور
tolls حق عبور
cross-Channel عبور
rights of way حق عبور
right of way حق عبور
passages عبور
transmissions عبور
transmittancy عبور
tolling حق عبور
passage of lines عبور از خط
road haulage حق عبور
right of passage حق عبور
alpha canis majoris عبور
transit عبور
toll حق عبور
fording عبور از اب
pass گذر عبور
pass کلمه عبور
thoroughfare راه عبور
passed عبور کردن
passable قابل عبور
ford محل عبور
communication عبور اطلاعات
forded محل عبور
passes گذر عبور
fords محل عبور
passwords اسم عبور
password اسم عبور
passageways محل عبور
passes عبور کردن
passavani سند عبور
passes کلمه عبور
tolls عوارض عبور
tolling عوارض عبور
transit راه عبور
passageway محل عبور
passed گذر عبور
transit عبور کردن
wading crossing عبور از پایاب
passed کلمه عبور
pass عبور کردن
toll عوارض عبور
fordable قابل عبور
penstock مجرای عبور اب
practicableness قابلیت عبور
shallow fording عبور از اب کم عمق
tessera کلمه عبور
band pass نوار عبور
through traffic عبور یکسره
trafficability قابلیت عبور
fordability قابلیت عبور
traject عبور گذرگاه
transduction انقال عبور
transit bill پروانه عبور
counter sign اسم عبور
crossing the line عبور از استوا
fordless غیرقابل عبور
girdle traverse عبور کمربندی
highway user tax مالیات حق عبور
electron transition عبور الکترون
laissez passer پروانه عبور
light passing عبور نور
oil passage عبور روغن
deep fording عبور از اب عمیق
overfly عبور کردن
current passage عبور جریان
crossing the line عبور از خط استوا
transit error خطای عبور
transit time مدت عبور
transit time زمان عبور
crosses عبور کردن
crosser عبور کردن
cross عبور کردن
transmission grating شبکه عبور
cruising عبور کردن
cruises عبور کردن
cruised عبور کردن
cruise عبور کردن
transmittance مقدار عبور
transoceanic عبور از اقیانوس
traversable قابل عبور
crossest عبور کردن
fare هزینه عبور
transit traffic عبور ترانزیتی
transmission factor ضریب عبور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com