English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
reenactment اجرا یانمایش مجدد
Other Matches
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
reflorescence مجدد
furthered مجدد
furthers مجدد
furthering مجدد
seconds مجدد
seconding مجدد
further on مجدد
further مجدد
seconded مجدد
second مجدد
renewed مجدد
furthermore مجدد
regenerated تولید مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reload بارکردن مجدد
regenerating تولید مجدد
reload پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
redraws رسم مجدد
redrew رسم مجدد
repaint رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
redrawing رسم مجدد
redistribution توزیع مجدد
redraw رسم مجدد
rehearsals تکرار مجدد
resurgence طغیان مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerate تولید مجدد
reversion ترجمه مجدد
redirection راهنمایی مجدد
rededication تقدیم مجدد
rededication اهدا مجدد
recrystallization تبلور مجدد
recoupment کسب مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
recompile کامپایل مجدد
recaption توقیف مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry تملک مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
retake گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaking گرفتن مجدد
reexport صادرات مجدد
reentrance دخول مجدد
reeducation تربیت مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
reporduce تولید مجدد
retransmission ارسال مجدد
retread process تعمیر مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
regeneracy تولید مجدد
regelation انجماد مجدد
comeback دستیابی مجدد
restoration استقرار مجدد
comebacks دستیابی مجدد
re-ran نمایش مجدد
remarriages ازدواج مجدد
retransmission مخابره مجدد
resurvey بررسی مجدد
remarriage ازدواج مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
republication انتشار مجدد
rerun اجرای مجدد
resale فروس مجدد
resale حراج مجدد
reshipment حمل مجدد
resorption مکیدن مجدد
restart شروع مجدد
resupply اماد مجدد
re-run نمایش مجدد
reformat فرمت مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
retrial ازمایش مجدد
readjustments سازگاری مجدد
readjustment سازگاری مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reloading بارکردن مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
re-running نمایش مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reloading پر کردن مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
reissued چاپ مجدد
recounts شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
crossecheck مقابله مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
subdivision تقسیم مجدد
replenishing تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
remand بازداشت مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reproductions تولید مجدد
revisited ملاقات مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
restatement بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reinforcement وضع مجدد
reproduction تولید مجدد
reissue چاپ مجدد
revisits ملاقات مجدد
re election انتخاب مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
reissues چاپ مجدد
reissuing چاپ مجدد
replenishes پرکردن مجدد
re claim تقاضای مجدد
replenish پرکردن مجدد
remands بازداشت مجدد
rehearsal تکرار مجدد
re-election انتخاب مجدد
repayment پرداخت مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
replenished پرکردن مجدد
reallocation تخصیص مجدد
repayments پرداخت مجدد
replenished تدارک مجدد
remanding بازداشت مجدد
remanded بازداشت مجدد
re establishment تاسیس مجدد
re attachment توقیف مجدد
restatements بیان مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reapparition فهور مجدد
replenish تدارک مجدد
re-examination پرس ازمایی مجدد
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
reset راه اندازی مجدد
remelting process فرایند ذوب مجدد
reformat قالب بندی مجدد
re examination پرس ازمایی مجدد
rewrites نوشتن مجدد چیزی
rewriting نوشتن مجدد چیزی
repagination صفحه گذاری مجدد
reorder point نقطه سفارش مجدد
reorder level سطح سفارش مجدد
reorder cost هزینه سفارش مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com