Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
to call for a
احتیاج بدقت داشتن
Other Matches
lackvt
احتیاج داشتن
needing
نیازمندی در احتیاج داشتن
need
نیازمندی در احتیاج داشتن
needed
نیازمندی در احتیاج داشتن
needed
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needing
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
need
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for
<idiom>
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
nighly
بدقت
accurately
بدقت
by the square
بدقت
punctually
بدقت
closely
بدقت
tenty
بدقت
precisely
بدقت
look through
بدقت دیدن
perused
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
perusing
بدقت خواندن
peruse
بدقت خواندن
peer
بدقت نگریستن
peering
بدقت نگریستن
cross-question
بدقت جویاشدن از
cross-questioned
بدقت جویاشدن از
cross-questioning
بدقت جویاشدن از
cross-examine
بدقت جویاشدن از
cross-examined
بدقت جویاشدن از
cross-examines
بدقت جویاشدن از
cross-examining
بدقت جویاشدن از
cross-questions
بدقت جویاشدن از
peered
بدقت نگریستن
scrutinizes
بدقت بررسی کردن
scrutinizing
بدقت بررسی کردن
scrutinises
بدقت بررسی کردن
scrutinized
بدقت بررسی کردن
scrutinize
بدقت بررسی کردن
scrutinised
بدقت بررسی کردن
scrutinising
بدقت بررسی کردن
it needs to be done carefully
باید بدقت کرده شود
needing
احتیاج
need
احتیاج
neediness
احتیاج
necessitousness
احتیاج
lack
احتیاج
lacked
احتیاج
penury
احتیاج
lacks
احتیاج
necessity
احتیاج
requirement
احتیاج
demand
احتیاج
needed
احتیاج
want
احتیاج
need
احتیاج
urgent need
احتیاج مبرم
redundant
مازاد بر احتیاج
u. need
احتیاج مبرم
demands
نیاز احتیاج
superimposed
مازاد بر احتیاج
requisite
لازمه احتیاج
overplus
بیش از احتیاج
demanded
نیاز احتیاج
demand
نیاز احتیاج
requirement
تقاضا احتیاج
needle point to say
احتیاج بگفتن نیست
answers
جواب احتیاج را دادن
to be in great request
زیادمورد احتیاج بودن
answering
جواب احتیاج را دادن
answer
جواب احتیاج را دادن
answered
جواب احتیاج را دادن
call of nature
<idiom>
احتیاج به دستشویی داشتند
you're telling me
<idiom>
احتیاج نیست به من بگی
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
nonverbal
بدون احتیاج باستفاده از زبان
featherbed
بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
urgency of need
حیاتی بودن احتیاج به اماد
served
رفع کردن براوردن احتیاج
serves
رفع کردن براوردن احتیاج
to be in great request
مورد احتیاج زیاد بودن
serve
رفع کردن براوردن احتیاج
put up
<idiom>
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
weigh it a
بدقت بکش درست بکش
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
doubted
شک داشتن
relieve
داشتن
to go hot
تب داشتن
possess
داشتن
relieves
داشتن
relieving
داشتن
to have
داشتن
having
داشتن
have
داشتن
doubts
شک داشتن
to hold
داشتن
doubting
شک داشتن
owning
داشتن
doubt
شک داشتن
own
داشتن
to possess
داشتن
bear
در بر داشتن
to hold a meeting
داشتن
bears
داشتن
bears
در بر داشتن
owned
داشتن
wanted
کم داشتن
intercommon
داشتن
want
کم داشتن
lackvt
کم داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
lacks
کم داشتن
to be feverish
تب داشتن
lacked
کم داشتن
lack
کم داشتن
monogyny
داشتن یک زن
bear
داشتن
possesses
داشتن
redolence
بو داشتن
to have possession of
داشتن
possessing
داشتن
owns
داشتن
withholds
دریغ داشتن
sends
اعزام داشتن
withheld
دریغ داشتن
sends
گسیل داشتن
apprehends
بیم داشتن
sending
ارسال داشتن
apprehending
بیم داشتن
reside
اقامت داشتن
apprehend
بیم داشتن
resides
اقامت داشتن
abhor
تنفر داشتن از
sends
ارسال داشتن
withholding
دریغ داشتن
apprehended
بیم داشتن
withhold
دریغ داشتن
loathe
نفرت داشتن از
afforded
استطاعت داشتن
resided
اقامت داشتن
correlating
همبستگی داشتن
canning
قدرت داشتن
espoused
عقیده داشتن به
affording
استطاعت داشتن
affords
استطاعت داشتن
correlates
همبستگی داشتن
correlate
همبستگی داشتن
lends
معطوف داشتن
lend
معطوف داشتن
afford
استطاعت داشتن
cherish
گرامی داشتن
loathed
نفرت داشتن از
loathes
نفرت داشتن از
espouse
عقیده داشتن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com