Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
administration
اداره امور یکانها
administrations
اداره امور یکانها
Other Matches
tax administration
اداره امور مالیات
deficit financing
اداره امور مالی با کسرموازنه
presswork
اداره مطبعه امور چاپخانه
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
troops
یکانها
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
despatched
اعزام یکانها
keeping
ذخایر یکانها
line of retreat
خط بازگشت یکانها
weapon troops
یکانها ادوات
force structure
سازمان یکانها
despatches
اعزام یکانها
despatching
اعزام یکانها
dispatched
اعزام یکانها
incident
تصادم یکانها
incidents
تصادم یکانها
dispatches
اعزام یکانها
rotation
تعویض یکانها
logistic route
امورلجستیکی یکانها
servicae life
عمرخدمتی یکانها
movements
حرکات یکانها
reinforces
تقویت یکانها
reinforce
تقویت یکانها
dispatch
اعزام یکانها
replacement
تعویض یکانها
replacements
تعویض یکانها
system of units
دستگاه یکانها
logistics
عمل تدارک یکانها
collective call sign
معرف مشترک یکانها
force development
برنامه تشکیل یکانها
logistical
مربوط به اماد یکانها
employment
به کار بردن یکانها
disband
منحل کردن یکانها
disband
انحلال رسمی یکانها
disbands
انحلال رسمی یکانها
relief in place
تعویض یکانها در محل
troop program
برنامه تشکیل یکانها
disbands
منحل کردن یکانها
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
redezvous
محل تلاقی یکانها
disbanding
انحلال رسمی یکانها
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbanding
منحل کردن یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
separation
مستقل شدن یکانها
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
detach
زیرامر قرار دادن یکانها
detaches
زیرامر قرار دادن یکانها
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
detaching
زیرامر قرار دادن یکانها
attachment
منتصب کردن یکانها انتصاب
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
interservice
بین یکانها در حین خدمت
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
tent striking
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
gap filler
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
unit citation
جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
amor
امور
state affairs
امور مملکتی
authorities
اولیای امور
aviation authority
امور هواپیمایی
civil affairs
امور غیرنظامیان
religious matters
امور دینی
the high functionery ries of the state
مصادر امور
combat duty
امور رزمی
financial affairs
امور مالی
authority ties of the state
مصادر امور
interior affairs
امور داخلی
personal affairs
امور شخصی
miscellaneous
امور متفرقه
authority
اولیاء امور
money matters
امور پولی
interiors
امور داخله
interior
امور داخله
authority ties of the state
اولیا امور
non litigious matters
امور حسبی
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
non litigious matters act
قانون امور حسبی
majordomo
متصدی امور خانوادگی
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
to arrange matters
ترتیب دادن امور
clerical test
ازمون امور دفتری
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
وزارت امور خارجه
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
militarization
نظامی کردن امور
customs broker
واسطه امور گمرکی
promiscuous
بیقید در امور جنسی
non litigious jurisdiction act
قانون امور حسبی
State Department
وزارت امور خارجه
resgestae
امور انجام شده
g air
رکن 2 امور هوایی
Foreign Office
وزارت امور خارجه
space broker
کارگزار امور تبلیغات
fish warden
متصدی امور شیلات
routine
امور غیر مهم
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
routinely
امور غیر مهم
routines
امور غیر مهم
foreign minister
وزیر امور خارجه
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
civic action
امور عام المنفعه
table of authorities
جدول اولیا امور
financial affairs
امور مربوط به مالیه
politico military
امور سیاسی نظامی
air branch
قسمت امور هوایی
ministry of foreign affairs
وزارت امور خارجه
testamentary causes
امور مربوط به وصایا
bureaucratic
وابسته به امور اداری
tax reforms
اصلاح امور مالیاتی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
probate court
محکمه امور حسبی
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
surveillance authority
اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority
اولیاء امور نظارتی
supervisory authority
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
اولیاء امور نظارتی
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority
اولیاء امور مراقبتی
chaplains
افسر امور دینی
corporate treasurer
مدیر امور مالی
chaplain
افسر امور دینی
technicians
شخص متخصص در امور صفتی
strategic
مربوط به امور سوق الجیشی
to take the helm
زمام امور رادردست گرفتن
domiciles
منزل یا مرکز مهم امور
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
domicile
منزل یا مرکز مهم امور
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Ministry of Labor and Social Affairs .
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
surgical
مربوط به امور پزشکی جراحی
technician
شخص متخصص در امور صفتی
financial data
اطلاعات مربوط به امور مالی
politics
علم سیاست امور سیاسی
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
The ministry of economic affairs and finance
وزارت امور اقتصاد و دارایی
counsel appointed
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
diplomatist
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
cryptologistics
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
parochialism
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
channelled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channeling
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
dialectic
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
rummage sale
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channeled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
housekeeping
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tacticians
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com