English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
Other Matches
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
administration of estate اداره ترکه
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wattle ترکه برای ساختن سبد ترکه
variables شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
switches ترکه
sprayed ترکه
spray ترکه
switch ترکه
sprigs ترکه
sprig ترکه
twigs ترکه
affshoot ترکه
branchlet ترکه
legacies ترکه
sprays ترکه
spraying ترکه
twig ترکه
bough ترکه
successions ترکه
succession ترکه
patrimonies ترکه
patrimony ترکه
scion ترکه نو
heirlooms ترکه
heirloom ترکه
rods ترکه
rod ترکه
bequests ترکه
bequest ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
legacy ترکه
roof batten ترکه
twing ترکه
virga ترکه
boughs ترکه
switched ترکه
wands ترکه
scions ترکه نو
estate of a deceased ترکه
wand ترکه
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
personal representative مدیر ترکه
personal representative امین ترکه
renouncing probate رد سمت ترکه
residue of the state مازاد ترکه
distribution of the estate تقسیم ترکه
residuary account حساب ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
one thrid of the estate ثلث ترکه
withy ترکه بید
twiggy ترکه مانند
viminal ترکه دهنده
offshoot ترکه فرع
offshoots ترکه فرع
twigged ترکه مانند
one third of estate ثلث ترکه
legacy ترکه موصی به
adminstrator of state مدیر ترکه
legacies ترکه موصی به
distribution تقسیم ترکه متوفی
wicker ترکه یا چوب کوتاه
letters of administration سند مدیریت ترکه
distributions تقسیم ترکه متوفی
fiducial وابسته به امین ترکه
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
headquarters اداره کل اداره مرکزی
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
heritage ماترک ترکه غیر منقول
pendent lite حکم معلق امین ترکه
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
reliance on a document استناد به مدرک خاصی
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
particularity بستگی بعقاید خاصی
particularism دلبستگی بمرام خاصی
referring to a document استناد به مدرک خاصی
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
laic شخص که علم خاصی را نداند
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
intonate بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate با لحن خاصی تلفظ کردن
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
interspecific واقع در بین دستههای خاصی
stylize به روش یا سبک خاصی دراوردن
interspecies واقع در بین دستههای خاصی
dialect نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialects نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
attitudinize حالت خاصی بخود گرفتن
meaner معنی ومفهوم خاصی داشتن
mean معنی ومفهوم خاصی داشتن
meanest معنی ومفهوم خاصی داشتن
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
specifying جنبه خاصی قائل شدن برای
specify جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies جنبه خاصی قائل شدن برای
blocks اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocked اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
facies منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
selectively آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blinds آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
put ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
doctrinaire کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
dd name برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
dedicated کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
puts ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
sig علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
attachment وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dedicated برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
code سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
doped قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
locals که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
engine بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
integral وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
terrane طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
area بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitches دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
areas بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pact نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
shuttled بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttles عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
processor ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
boot دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
wicker work سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
hotspot فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
programs نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
program نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
demanded تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
demand تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com