Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
Other Matches
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
generalizations
تعمیم
extension
تعمیم
universalization
تعمیم
popularization
تعمیم
extensions
تعمیم
generalisations
تعمیم
genbraliztion
تعمیم
generalization
تعمیم
extend
تعمیم دادن
generalised
تعمیم دادن
extending
تعمیم دادن
extendable
قابل تعمیم
extends
تعمیم دادن
generalises
تعمیم دادن
generalizability
تعمیم پذیری
generable
قابل تعمیم
extensile
قابل تعمیم
overgeneralization
تعمیم افراطی
response generalization
تعمیم پاسخ
stimulus generalization
تعمیم محرک
fallacy of composition
تعمیم نادرست
generalized
تعمیم یافته
generalize
تعمیم دادن
generalising
تعمیم دادن
generalizes
تعمیم دادن
generalizing
تعمیم دادن
generalized routine
روال تعمیم یافته
generalized force
نیروی تعمیم یافته
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
extend the maining of
مفهومی را تعمیم دادن
vulgarization
تعمیم چیزی بزبان ساده
distributes
تقسیم کردن تعمیم دادن
generalized function
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
distribute
تقسیم کردن تعمیم دادن
extensible
قابلیت تمدید قابل تعمیم
distributing
تقسیم کردن تعمیم دادن
Distribution
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
flowed
روند
flow
روند
proceeding
روند
processes
روند
process
روند
procedure
روند
trend line
خط روند
trepan
روند
flows
روند
trend
روند
trends
روند
pernicious trend
روند قهقرایی
program flow
روند برنامه
upward trend
روند صعودی
trend
روند کار
economic trend
روند اقتصادی
control flow
روند کنترل
production process
روند ساخت
trend analysis
تحلیل روند
developmental trend
روند تکوینی
data flow
روند داده ها
process
فراشد روند
process
روند طریقه
trends
روند کار
fission process
روند انشقاق
process of negotiations
روند مذاکرات
flowcharter
روند نما
stream routing
روند روانه
secular trend
روند قرنی
bidirectional flow
روند دوسویه
rate of rise of water level
روند بالاامدن اب
processes
فراشد روند
timetrend
روند زمانی
processes
روند طریقه
stream routing
روند رود
up-river
برخلاف روند جریان آب
hypertext
به صفحه جددی می روند
program flowchart
روند نمای برنامه
flowchapt symbol
نماد روند نما
process chart
نقشه روند کار
secular trend
روند دراز مدت
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
bells
زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing
روند پر شدن یک جدول درهم
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
snapback
پاس دادن توپ دراغازهر روند
lover's lane
<idiom>
جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
listing
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
products customarily found in a pharmacy
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
listings
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
going on
ادامه
continuation line
خط ادامه
continuation
ادامه
continuance
ادامه
resumption
ادامه
assets
که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
What are the collection procedures for ...?
روند جمع آوری برای ... چه
[جور]
است ؟
continuative
ادامه دهنده
discontinuance
عدم ادامه
continue statement
حکم ادامه
keep on
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
continuation card
کارت ادامه
continuant
ادامه دهنده
continuable
قابل ادامه
over run
ادامه به کاردادن
discontinuation
عدم ادامه
hold on
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
discontinue
ادامه ندادن
extends
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
for a continuance
برای ادامه
to continue
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
discontinued
ادامه ندادن
discontinues
ادامه ندادن
furthered
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
to keep on
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
further
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
carry on
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
keep up
<idiom>
ادامه دادن
hold good
<idiom>
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
to set on
با زور ادامه دادن
contd
مخفف ادامه یافته
continuator
ادامه دهنده مستمر
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
detainer
حکم ادامه توقیف
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
viability
امکان ادامه حیات
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
time in
ادامه بازی پس از توقف
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
dashes
مسیری را ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
bide
بکاری ادامه دادن
dash
مسیری را ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
go head
ادامه بدهید بفرماید
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
live on
بزندگی ادامه دادن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
paragraph
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
edit
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
paragraphs
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
edited
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
run
دوام یافتن ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com