English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
exhibit ارائه دادن ابراز کردن
exhibited ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting ارائه دادن ابراز کردن
exhibits ارائه دادن ابراز کردن
Other Matches
displaying نشان دادن ابراز کردن
displays نشان دادن ابراز کردن
display نشان دادن ابراز کردن
displayed نشان دادن ابراز کردن
to put in منصوب کردن ارائه دادن
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
renders ارائه دادن ترجمه کردن
porrect منبسط کردن ارائه دادن
render ارائه دادن ترجمه کردن
rendered ارائه دادن ترجمه کردن
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
submitting واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces اقامه کردن ارائه دادن سند
submit واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produce اقامه کردن ارائه دادن سند
submits واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produced اقامه کردن ارائه دادن سند
To submit something to someone. چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
put in ارائه دادن
gives ارائه دادن
produced ارائه دادن
giving ارائه دادن
misrepresentation بد ارائه دادن
tender ارائه دادن
presenting ارائه دادن
presents ارائه دادن
give ارائه دادن
tendered ارائه دادن
tenderest ارائه دادن
hold forth ارائه دادن
produce ارائه دادن
produces ارائه دادن
tendering ارائه دادن
bring forward ارائه دادن
present ارائه دادن
presented ارائه دادن
knuckle under <idiom> ارائه دادن
put ارائه یا توضیح دادن
to produce testimony مدرک ارائه دادن
forthcoming اماده ارائه دادن
submit ارائه دادن پیشنهادکردن
puts ارائه یا توضیح دادن
submitted ارائه دادن پیشنهادکردن
submits ارائه دادن پیشنهادکردن
submitting ارائه دادن پیشنهادکردن
putting ارائه یا توضیح دادن
allege دلیل اوردن ارائه دادن
alleging دلیل اوردن ارائه دادن
alleges دلیل اوردن ارائه دادن
puts ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
project ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
expressing ابراز کردن
expresses ابراز کردن
expressed ابراز کردن
evinced ابراز کردن
express ابراز کردن
evince ابراز کردن
lay bare ابراز کردن
divulge ابراز کردن
evincing ابراز کردن
divulging ابراز کردن
evinces ابراز کردن
divulged ابراز کردن
divulges ابراز کردن
heart goes out to someone <idiom> ابراز احساسات کردن
profess ابراز ایمان کردن
professes ابراز ایمان کردن
professing ابراز ایمان کردن
evinces معلوم کردن ابراز داشتن
to say something to the effect that ... ابراز کردن خود دایربراینکه ...
evince معلوم کردن ابراز داشتن
evinced معلوم کردن ابراز داشتن
evincing معلوم کردن ابراز داشتن
Everyone sends their regards to you. همه بهت ابراز ارادت کردن.
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
represent ارائه کردن
represents ارائه کردن
represented ارائه کردن
producing اقامه ارائه کردن
lead proof ارائه دلیل کردن
forthcomming اماده برای ارائه کردن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
irreticence ابراز
proposal ابراز
revelations ابراز
revelation ابراز
proposals ابراز
manifestations ابراز
manifestation ابراز
presentation of evidance ابراز دلیل
merriment ابراز شادی
self assertiveness ابراز وجود
empressement ابراز صمیمیت
irreticent ابراز کننده
certificate of achievement مدرک ابراز لیاقت
impemitently بدون ابراز پشیمانی
expression ابراز کلمه بندی
certificate of capacity مدرک ابراز لیاقت
expressions ابراز کلمه بندی
scope for one's energies میدان برای ابراز فعالیت
Holy moly! <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
citation تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
citations تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
self expression ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
brainstorming گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
representations ارائه
presentment ارائه
p scan ارائه پی
p display ارائه پی
k scan ارائه کی
shew ارائه
f scan ارائه اف
f display ارائه اف
k display ارائه کی
displayed ارائه
display ارائه
representation ارائه
ppi scan ارائه پی پی ای
offering ارائه
presentation ارائه
range bearing display ارائه بی
b display ارائه ب
b scan ارائه ب
production ارائه
productions ارائه
exhibition ارائه
j scan ارائه جی
j display ارائه جی
g scan ارائه جی
g display ارائه جی
exhibitions ارائه
presentations ارائه
h display ارائه اچ
n display ارائه ان
l scan ارائه ال
c scan ارائه سی
m scan ارائه ام
l display ارائه ال
exposures ارائه
displays ارائه
d scan ارائه دی
exposure ارائه
d display ارائه دی
h scan ارائه اچ
displaying ارائه
m display ارائه ام
c display ارائه سی
n scan ارائه ان
exposal ارائه
adductor ارائه
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
presentability قابلیت ارائه
showed ارائه نمایش
renderer ارائه دهنده
production ارائه ساخت
showing ارائه اشکارسازی
presentation ارائه عرضه
renderable قابل ارائه
presentations ارائه عرضه
offered پیشکش ارائه
shows ارائه نمایش
show ارائه نمایش
profert ارائه سند
offer پیشکش ارائه
productions ارائه ساخت
misrepresentation بد ارائه نمودن
offers پیشکش ارائه
showings ارائه اشکارسازی
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
documentation ارائه اسناد یا مدارک
probation ارائه مدرک ودلیل
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
presenting bank بانک ارائه کننده
probational ارائه مدرک ودلیل
forthcoming <adj.> آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
imageing model روش یا مدل ارائه تصاویر
contract for supply قرارداد جهت ارائه کالا
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
Application may be filed by ... مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com