Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
two up
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
Other Matches
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chains
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
atom
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
stepped up separation
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
former
درجلو
the front door
درجلو
vanward
واقع درجلو
fore
جلوی درجلو
next in fornt of
بلافاصله درجلو
enneastyle
دارای نه ستون درجلو
frontwards
سوی جلو درجلو
downstage
درجلو پرده تاتر ونمایش
prepositive
درجلو گذارده شده سرکلمهای
to make a face at any one
اداواصول درجلو کسی دراوردن
yellow flag
پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
ante
: پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
dumptor
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
component
عنصر
masurium
عنصر 34
components
عنصر
isomeric
هم عنصر
elements
عنصر
agent
عنصر
members
عنصر
member
عنصر
agents
عنصر
element
عنصر
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
abiotic element
عنصر بیجان
acid forming element
عنصر اسیدی
absorbing element
عنصر جذب
accommpanying element
عنصر همراه
abundant element
عنصر فراوان
acid forming element
عنصر اسیدساز
minor constituent
عنصر فرعی
data element
عنصر داده
abiotic element
عنصر نازیوه
minor constituent
عنصر جزئی
Elementarism
عنصر نگری
active element
عنصر کنشی
active element
عنصر فعال
active element
عنصر عامل
ingredients
عنصر سازنده
inverse element
عنصر وارون
tactical element
عنصر تاکتیکی
thermocouple
عنصر حرارتی
threshold element
عنصر استانهای
identity element
عنصر یکسانی
tracer element
عنصر ردیاب
weaklings
سست عنصر
weakling
سست عنصر
trace element
عنصر کم مقدار
guest element
عنصر کم مقدار
weak minded
سست عنصر
symmetry element
عنصر تقارن
stop element
عنصر ایست
transition element
عنصر واسطه
ingredient
عنصر سازنده
delay element
عنصر تاخیری
logic element
عنصر لاجیک
logic element
عنصر منطقی
disafected person
عنصر نامطلوب
service element
عنصر اداری
shunt element
عنصر موازی
signal element
عنصر علامتی
electronic element
عنصر الکترونیکی
start element
عنصر شروع
wallydraigle
سست عنصر
part
عنصر اصلی
alloying element
عنصر الیاژ
coupling element
عنصر اتصال
weak kneed
سست عنصر
weak-kneed
سست عنصر
passive element
عنصر غیرعامل
titanium
عنصر فلزی
chemical element
عنصر شیمیایی
processing element
عنصر پردازشی
picture element
عنصر تصویر
code element
عنصر رمز
elements
عنصر عملیاتی
elements
عنصر اساس
element
عنصر اساس
biotic element
عنصر زیستی
element
عنصر عملیاتی
alloying element
عنصر الیاژی
alloying agent
عنصر الیاژی
print element
عنصر چاپ
primordial element
عنصر ازلی
primitive element
عنصر اولیه
aqueous element
عنصر ابی
cryotron
عنصر برودتی
coupling element
عنصر پیوست
nand element
عنصر نقیض و
pyrogen
عنصر قابل اشتعال
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
task element
عنصر اجرای عملیات
active element
عنصر عمل کننده
heating element
المان یا عنصر حرارتی
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
physical element of crime
عنصر مادی جرم
mental element of crime
عنصر روانی جرم
strontium
عنصر سبک دو فرفیتی
asterium
عنصر ویژه ستارگان
air defense element
عنصر پدافند هوایی
primordial
عنصر نخستین اساسی
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
metal cutting element
عنصر براده برداری
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
silicon
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
pixel
نقطه عنصر تصویری
inflorescence
ارایش
inornate
بی ارایش
atactic
بی ارایش
arrangment
ارایش
headdresses
ارایش سر
arrangement
ارایش
headdress
ارایش سر
mounting
ارایش
head-dresses
ارایش سر
ornamentation
ارایش
scissoring
ارایش
dressing
ارایش
dressings
ارایش
hairdressing
ارایش مو
isotatic
تک ارایش
syndiotactic
هم ارایش
arrangements
ارایش
attack pattern
ارایش تک
toilets
ارایش
mustered
ارایش صف
mustering
ارایش صف
musters
ارایش صف
head piece
ارایش
habiliment
ارایش
parergon
ارایش
coiffures
ارایش مو
mountings
ارایش
coiffure
ارایش مو
fleuron
ارایش گل
layouts
ارایش
layout
ارایش
flower piece
ارایش گل
garnishment
ارایش
toilet
ارایش
muster
ارایش صف
arramgement
ارایش
compositions
ارایش
embellishments
ارایش
composition
ارایش
finery
ارایش
embellishment
ارایش
toilette
ارایش
attire
ارایش
make up
ارایش
decor
ارایش
toiletry
ارایش
grooming
ارایش
head tire
ارایش مو
adorning
ارایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com