English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
quantitative value ارزش مقداری
Other Matches
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
quantitatively مقداری
qualitative مقداری
quantitative مقداری
value parameter پارامتر مقداری
quantitative analysis تحلیل مقداری
quantitative methods روشهای مقداری
volume discont تخفیف مقداری
single valued function تابع یک مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
parameters مقداری از یک مدار
parameter مقداری از یک مدار
bill of quantities صورت مقداری
some crisps مقداری چیپس
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
extensive property خاصیت مقداری
some cold water مقداری آب سرد
some hot water مقداری آب گرم
some milk مقداری شیر
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
quantity theory of money نظریه مقداری پول
size distribution of income توزیع درامد مقداری
applicative صفت مقداری مانندsome یا every
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
amount مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounted مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounts مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting مقداری از داده یا کاغذ یا...
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
to have a limit [of up to something] [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
handily ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
to have a maximum limit [of something] [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
transparencies مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparency مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
valuing ارزش
values ارزش
worthless بی ارزش
picayune بی ارزش
unvalued بی ارزش
regardant با ارزش
shotten بی ارزش
trivalence سه ارزش
worm eaten بی ارزش
worthiness ارزش
rewarding پر ارزش
small change کم ارزش
picayubnish بی ارزش
no par بی ارزش
big ticket با ارزش
brummagem بی ارزش
brummagem کم ارزش
fustian بی ارزش
good for nothing بی ارزش
junky بی ارزش
low grade کم ارزش
low level کم ارزش
market value ارزش
naught بی ارزش
treasure با ارزش
worth با ارزش
prices ارزش
cost ارزش
trivalency سه ارزش
rubbish بی ارزش
punk بی ارزش
raffish بی ارزش
avail ارزش
worth ارزش
price ارزش
punks بی ارزش
valueless بی ارزش
value ارزش
maintenance cost ارزش نگهداری
loss of value افت ارزش
limiting value ارزش نهایی
it is of little worth کم ارزش است
loan value ارزش استقراض
loan value ارزش وام
wear thin <idiom> بی ارزش شدن
logical value ارزش منطقی
manufacture cost ارزش ساخت
nominal value ارزش اسمی
premium اضافه ارزش
numerical value ارزش عددی
net worth ارزش خالص
net value ارزش خالص
net price ارزش خالص
man friday کمک با ارزش
junk کهنه و کم ارزش
net net worth ارزش خالص
monetary value ارزش پولی
meed پاداش ارزش
market value ارزش بازاری
intrinsic value ارزش ذاتی
face value ارزش صوری
face value ارزش اسمی
belittles کم ارزش کردن
expected value ارزش منتظره
end value ارزش انتهایی
exchange value ارزش مبادلهای
exchange value ارزش مبادله
equity capital ارزش ویژه
economic value ارزش اقتصادی
disvalue بی ارزش کردن
differential cost ارزش نهایی
influence value ارزش تاثیر
increase in value افزایش ارزش
heating value ارزش گرمایی
heat value ارزش گرمایی
heat of combustion ارزش گرمایی
kitsch هنر بی ارزش
gross value ارزش ناخالص
capital ارزش ویژه
belittle کم ارزش کردن
belittled کم ارزش کردن
final value ارزش نهایی
diagnostic value ارزش تشخیصی
valuably بطور با ارزش
theory of value نظریه ارزش
value date تاریخ ارزش
value for money ارزش پول
survival value ارزش بقا
surrender value ارزش بازخرید
surplus value ارزش اضافی
subjective value ارزش ذهنی
store of value منبع ارزش
value as security ارزش تضمین
rubbish چیزپست و بی ارزش
value in exchange ارزش مبادله
value in use ارزش استفاده
value theory نظریه ارزش
threshold value ارزش استانهای
valorization تعیین ارزش
use value ارزش استعمال
use value ارزش استفاده
use by value استفاده با ارزش
value added ارزش افزوده
undervaluation کم ارزش گذاری
truth value ارزش درستی
value analysis تحلیل ارزش
tinker's damn چیزبی ارزش
tinker's dam چیزبی ارزش
scale value ارزش مقیاسی
value in use ارزش استعمال
salvage value ارزش بازیافتنی
present value ارزش فعلی
present value ارزش حال
waff نظر بی ارزش
place value ارزش مکانی
premiums اضافه ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com