Dictiornary-Farsi | ازمون ماتریسهای مدرج معیار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
standard progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج معیار


Other Matches

progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج
rpmt	ار پی ام تی ازمون ماتریسهای مدرج ریون
raven's progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج ریون
colored progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
advanced progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
dial test indicator	دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
army classification battery test	ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
scitovsky double criterion	معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
dot matrix	روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
shear box test	ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
graduation line	خط مدرج
scalar	مدرج
graded	مدرج
scaled	مدرج
measuring pipet	پی پت مدرج
line gauge	خط کش مدرج
limbs	دایره مدرج
calibrate	مدرج کردن
calibrated	مدرج کردن
calibrates	مدرج کردن
calibrating	مدرج کردن
limb	دایره مدرج
gradient	مدرج متحرک
dials	صفحه مدرج
gradients	مدرج متحرک
dialled	صفحه مدرج
gage=gauge	مدرج کردن
dialed	صفحه مدرج
dial	صفحه مدرج
dial collar	حلقه مدرج
graduated rod	میله مدرج
graduated cylinder	استوانه مدرج
gauge=gage	مدرج کردن
graduates	استوانه مدرج
graduating	استوانه مدرج
graduate	استوانه مدرج
graduated dial	صفحه مدرج
marked levelling staff	میر مدرج
graded potential	پتانسیل مدرج
dial indicator	دستگاه نشاهدهنده مدرج
dial indicator micrometer	میکرومتر با صفحه مدرج
calibrating	واسنجیدن مدرج کردن
dial light	لامپ صفحه مدرج
slide rule dial	صفحه مدرج خط کش محاسبهای
interlinear	مدرج در میان سطور
dial depth gage	عمق سنج مدرج
dial cable	کابل صفحه مدرج
vernier dial	صفحه مدرج ورنیهای
buret	لوله شیشه مدرج
probe	میله مدرج ستون
calibrate	واسنجیدن مدرج کردن
calibrated	واسنجیدن مدرج کردن
calibrates	واسنجیدن مدرج کردن
probes	میله مدرج ستون
probed	میله مدرج ستون
graduate	مدرج یادرجه بندی کردن
graduating	مدرج یادرجه بندی کردن
buretto	لوله شیشه مدرج بورت
graduates	مدرج یادرجه بندی کردن
leveling rod	میله مدرج سطح سنج
hour circle	نصف النهار حلقه مدرج
gaduate	لوله مدرج درجه دار
benchmarks	معیار
benchmark	معیار
gauges	معیار
gauged	معیار
canonical	معیار
gauge	معیار
criterion	معیار
dimension	معیار
touchstone	معیار
dimensions	معیار
standard	معیار
tests	معیار
sample	معیار
received	معیار
norms	معیار
standards	معیار
yardsticks	معیار
touchstones	معیار
rate of dosage	معیار
yardstick	معیار
test	معیار
paragons	معیار
norm	معیار
paragon	معیار
tested	معیار
sampled	معیار
pareto criterion	معیار پاراتو
g	نمونه معیار
standards of living	معیار زندگی
standardization	معیار گیری
sigma	انحراف معیار
standard of living	معیار زندگی
standard stimulus	محرک معیار
standard error	خطای معیار
system standard	معیار سیستم
standards	یکسان معیار
criterion of degeneracy	معیار تبهگنی
STD	مخفف معیار
standard score	نمره معیار
sigma score	نمره معیار
gray code	معیار GREY
STDs	مخفف معیار
gauge	مقیاس معیار
gauged	مقیاس معیار
gauges	مقیاس معیار
standard deviation	انحراف معیار
standard	یکسان معیار
standard error of difference	خطای معیار تفاوت
sigmagram	نگاره نمرات معیار
air quality criterion	معیار کیفیت هوا
sm	خطای معیار میانگین
standard error of mean	خطای معیار میانگین
standard error of estimate	خطای معیار براورد
sed	خطای معیار تفاوت
criterion	معیار نشان قطعی
Greenwich Mean Time	معیار ساعت گرینویچ
wire gauge	معیار ضخامت سیم
printed	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
SE	خطای معیار اندازه گیری
sd	انحراف معیار گروه نمونه
print	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
carat	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
substandard	زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
carats	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
standardized	مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
draft quality	معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
standard item	اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
to bring somebody into line	زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
graduated circle of an alidade	دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
negligence	اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
digital read out	نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
dial	صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dialled	صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dials	صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dialed	صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
utilitarianism	بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
examination	ازمون
experience	ازمون
shibboleths	ازمون
f test	ازمون اف
tests	ازمون
z test	ازمون " زی "
examinations	ازمون
experiences	ازمون
experiencing	ازمون
post test	پس ازمون
t test	ازمون تی
shibboleth	ازمون
chi square test	ازمون "چی دو "
u test	ازمون یو
tested	ازمون
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
occupational test	ازمون شغلی
objective test	ازمون عینی
marginal test	ازمون مرزی
nonverbal test	ازمون غیرکلامی
mental test	ازمون روانی
mosaic test	ازمون موزائیکها
matching test	ازمون همتایابی
repeated test	ازمون دوباره
recognition test	ازمون بازشناسی
psychological test	ازمون روانی
omnibus test	ازمون مختلط
one sided test	ازمون یکسویه
proofer	ازمون کننده
reasoning test	ازمون استدلال
progressive education	ازمون پیشرو
pretest	پیش ازمون
power test	ازمون قدرت
personality test	ازمون شخصیت
performance test	ازمون عملی
performance test	ازمون عملکردی
paper pencil test	ازمون نوشتاری
oseretsky test	ازمون اوزرتسکی
oral test	ازمون شفاهی
one tailed test	ازمون یک دامنه
recall test	ازمون یاداوری
trial and error	ازمون و خطا
two tailed test	ازمون دو دامنه
test of significance	ازمون معناداری
test of independence	ازمون ناوابستگی
test norm	هنجار ازمون
test item	ماده ازمون
test economy	اقتصاد ازمون
test construction	ازمون سازی
test bias	سوداری ازمون
test battery	مجموعه ازمون
tensile test	ازمون کششی
t data	دادههای ازمون
test paper	ازمون برگ
test reliability	پایایی ازمون
test value	نمره ازمون