Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English
Persian
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
Other Matches
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
lams
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
to run away
فرار کردن
skedaddle
فرار کردن
escapes
فرار کردن
to elope
فرار کردن
to run away
فرار کردن
to run off
فرار کردن
flee
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
scarper
فرار کردن
loup
فرار کردن
scape
فرار کردن
escaping
فرار کردن
flees
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
absconding
فرار کردن
get away
<idiom>
فرار کردن
escaped
فرار کردن
absconded
فرار کردن
abscond
فرار کردن
absconds
فرار کردن
escape
فرار کردن
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
fly
گریختن از فرار کردن از
eloped
فرار کردن با معشوق
eloping
گریختن فرار کردن
eloping
فرار کردن با معشوق
elopes
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
elopes
گریختن فرار کردن
bleed
فرار کردن یک سیال
elope
گریختن فرار کردن
elope
فرار کردن با معشوق
bleeds
فرار کردن یک سیال
To beak jail .
از زندان فرار کردن
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
breakaway
فرار
drive
فرار گل زن
escapes
فرار
evasive
فرار
drives
فرار گل زن
leg bail
فرار
mercurial
فرار
volatile
فرار
loup
فرار
escapement
فرار
bridge escape
فرار از پل
transgressor
فرار و
escape
فرار
escaping
فرار
scape
فرار
escaped
فرار
defection
فرار
subtile
فرار
to take flight
فرار
flyaway
فرار فراری
escapism
فلسفه فرار
brain drain
فرار مغزها
skip of the mat
فرار از تشک
guys
فرار گریز
volatile storage
انباره فرار
volatile storage
حافظه فرار
volatile file
پرونده فرار
escaped
گریز فرار
escapes
گریز فرار
volatility product
فراورده فرار
volatility product
محصول فرار
escapes
فرار از خاک
scape of molecules
فرار ملکول ها
escaped
فرار از خاک
bolt-holes
راه فرار
desertion
فرار بیوفایی
scape
وسیله فرار
postern
راه فرار
bolt-hole
راه فرار
volatile compound
ترکیب فرار
escaping
گریز فرار
desertion
فرار از خدمت
escape
گریز فرار
nonvolatile
غیر فرار
volatile file
فایل فرار
escape
فرار از خاک
escaping
فرار از خاک
fugitive
ناپایدار فرار
fugitives
ناپایدار فرار
volatile memory
حافظه فرار
scudding
فرار از باد
guy
فرار گریز
fugitively
بطور فرار
trailing edge
لبه فرار
get away
فرار برو
hot money
پول فرار
flight of capital
فرار سرمایه
escapable
فرار کردنی
escape hatch
دریچه فرار
tax evasion
فرار از مالیات
escape trunk
دهلیز فرار
escape velocity
سرعت فرار
getaway
گریز فرار
escapologists
اهل فرار
luft
خانه فرار
jailbreak
فرار از زندان
jailbreaks
فرار از زندان
capital flight
فرار سرمایه
centrifugal
فرار از مرکز
fled
فرار کرده
escape mechanism
وسیله فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
escapologist
اهل فرار
getaways
گریز فرار
I made good my escape .
موفق به فرار شد
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
flight square
خانه فرار شطرنج
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
blockage
راه فرار را بستن
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
blockages
راه فرار را بستن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
breach of prison
جرم فرار از زندان
shoo
باکیش فرار دادن
shooing
باکیش فرار دادن
shooed
باکیش فرار دادن
shoos
باکیش فرار دادن
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escapade
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
fire escapes
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escape
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
This is an elusive word .
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
cores
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
escapism
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
jet flap
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
flashes
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
flashed
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
escape hatch
دهلیز فرار دهلیز نجات
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
fradulent conveyance
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
breakaway
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com