Dictiornary-Farsi | از مرکز دور کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (18 milliseconds)

English	Persian
abducent	از مرکز دور کننده


Search result with all words

repeater station	مرکز تقویت کننده
Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold	متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor	کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder	ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller	هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling	کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor	گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network	یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
stations	مرکز
acentric	بی مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
omphalos	مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
meddles	مرکز
concentric	هم مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
isocentre	هم مرکز
centre forward	مرکز
intermediate exchange	مرکز
center line	خط مرکز
centered	مرکز
center	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
centred	مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
interceptors	هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter	نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive	گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi	نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor	هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere	وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer	دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor	اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer	تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
epicenter	مرکز زلزله
nerve center	مرکز عصبی
mid channel	مرکز کانال
message center	مرکز پیام
education center	مرکز اموزش
switchboards	مرکز تلفن
mass concrete	مرکز جرم
local center	مرکز محلی
switchboard	مرکز تلفن
diffracting center	مرکز پراشنده
mart	مرکز بازرگانی
documentation center	مرکز اسناد
manual exchange	مرکز دستی
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
surrending the centre	تفویض مرکز
fluid centre	مرکز سیال
height of centers	ارتفاع مرکز
factories	مرکز تولید
head quarters	مرکز فرماندهی
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
feeding center	مرکز تغذیه
emporiums	مرکز بازرگانی
emporium	مرکز بازرگانی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
inversion center	مرکز وارونگی
factory	مرکز تولید
intermediate office	مرکز میانی
centralism	مرکز گرایی
health centre	مرکز سلامتی
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
headquarters	مرکز فرماندهی
emporia	مرکز بازرگانی
seats	مرکز مقر
subscriber's station	مرکز مشترک
sensorium	مرکز احساس
point	محل مرکز
training center	مرکز اموزش
school center	مرکز اموزش
toll exchange	مرکز تلفن
rhinencephalon	مرکز شامه
centre of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centres of gravity	مرکز ثقل
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
radio centeral	مرکز بی سیم
shopping center	مرکز فروش
signal center	مرکز مخابرات
subcentral	نزدیک مرکز
telephone exchanges	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
centralist	مرکز گرای
centralists	مرکز گرای
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
speech center	مرکز گویایی
sodom	مرکز فساد
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
sleep center	مرکز خواب
signal center	مرکز پیام
urban centre of a community	مرکز شهرک
provision center	مرکز توشه
hive	مرکز تجمع
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
outlying	دور از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
wheel center	مرکز چرخ
point	مرکز راس حد
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
centrifuges	مرکز گریز
profit centre	مرکز سود
eccentric	گریزنده از مرکز
eccentric	خارج از مرکز
eccentrics	گریزنده از مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
eccentrics	خارج از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentricities	دوری از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
off center	خارج از مرکز
bull's eye	مرکز هدف
focussing	قطب مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
center of lift	مرکز برا
exchange	مرکز مبادله
center of mass	مرکز هدف
exchanged	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchanging	مرکز مبادله
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف
center drill	مته مرکز
acentric	خارج از مرکز
computing center	مرکز محاسبات
focus	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
center of mass	مرکز جرم
centrifugal	گریز از مرکز
center punch	مرکز سوراخ
central office	مرکز تلفن
center punch	مرکز منگنه
center sleeve	مرکز مجوف
center web	مرکز چرخ
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central city	مرکز شهر
central control panel	مرکز کنترل
symmerty center	مرکز تقارن
concentrically	باداشتن یک مرکز
center of pressure	مرکز فشار
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
center of resistance	مرکز مقاومت
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
abaxile	خارج از مرکز
center of symmerty	مرکز تقارن
central tendency	تمایل به مرکز
data center	مرکز داده
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
data center	مرکز داده ها
brain center	مرکز مغزی

abducent

از مرکز دور کننده