English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
long bone استخوانهای دراز
Search result with all words
diaphyseal مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
diaphysial مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
Other Matches
palatine bones استخوانهای کامی استخوانهای کام
palatines استخوانهای کامی استخوانهای کام
metatarsus استخوانهای کف پا
vertebra استخوانهای مهره
vertebrate استخوانهای مهره
vertebral استخوانهای مهره
vertebrates استخوانهای مهره
paries استخوانهای جداری
metacarpus استخوانهای کف دست ودست
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
withers قسمت واقع بین استخوانهای کتف
knuckle sprue استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
cross bones شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
longs دراز
macro دراز
lengthy دراز
oblongated دراز
oblongs دراز
oblong دراز
to be prolonged دراز
verbose دراز
to eke out دراز
prolix دراز
to piece out دراز
toom دراز
longest دراز
longer دراز
lengthwise دراز
longheaded دراز سر
longish دراز
linear دراز
long headed سر دراز
dolichomorphic دراز تن
long دراز
long- دراز
longed دراز
lengthening دراز کردن
lengthening دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
long eared گوش دراز
lengthened دراز کردن
sniping نوک دراز
elongate دراز کردن
elongate دراز شدن
elongates دراز کردن
elongates دراز شدن
pintail اردک دم دراز
elongating دراز کردن
lengthened دراز شدن
elongating دراز شدن
lanternjaws چانه دراز
lengthen دراز کردن
lengthen دراز شدن
lantern jawed چانه دراز
ileum روده دراز
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
longeval دراز عمر
long billed نوک دراز
at full length دراز کشیده
morella cherry گیلاس دم دراز
longhead کله دراز
long bill نوک دراز
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
long wind دراز نفسی
long necked گردن دراز
long range دراز مدت
inductile دراز نشو
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
elongation دراز شدگی
blue moon زمان دراز
long term دراز مدت
oblonated دراز :درازنا
couchant دراز کشیده
snipes نوک دراز
lanky دراز وباریک
long-winded دراز نفس
drag on <idiom> دراز کردن
long life عمر دراز
long-life عمر دراز
long-time دراز مدت
long-drawn-out دور و دراز
far fetched دور و دراز
far-fetched دور و دراز
verbalization دراز گویی
to stretch out دراز کردن
longer-term دراز مدت
long-term دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
string چسبناک دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
in the long run در دراز مدت
long winded دراز نفس
narrow دراز وباریک
extend دراز کردن
longevity دراز عمری
protract دراز کردن
oblongs دراز پهنا
prolixity دراز نویسی
weedy دراز و باریک
oblong دراز پهنا
gangling طولانی و دراز
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
prolongate دراز کردن
stretch دراز کردن
sniped نوک دراز
narrowed دراز وباریک
snipe نوک دراز
narrower دراز وباریک
narrowest دراز وباریک
streek دراز کردن
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
long term memory حافطه دراز مدت
longevous دارای عمر دراز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
proboscis monley بوزینه دراز بینی
prolate دوک وار دراز
long necked flask بالن گردن دراز
reach دراز کردن دست
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
scolopax جنس نوک دراز
orangutan بوزینه دست دراز
secular trend روند دراز مدت
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
mygale موش پوزه دراز
to make old bones عمر دراز کردن
paidle یکجوربیل دسته دراز
scoldpaceous مانند نوک دراز
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
longhorn گوسفند شاخ دراز
longhorn گاو شاخ دراز
longicorn دارای شاخک دراز
to live a long life عمر دراز کردن
ringtail تلیله نوک دراز
orangoutang بوزینه دست دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
windbags نطاق روده دراز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
mongoose میمون پوزه دراز
long-lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
abusive ناسزاوار زبان دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
longer-term دوره دراز مدت
windbag نطاق روده دراز
tusk دندان دراز وتیز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
chaises longues نوعی نیمکت دراز
interminably بطور بسیار دراز
spindles دراز و باریک شدن
mongooses میمون پوزه دراز
weed دراز و لاغر پوشاک
spindle دراز و باریک شدن
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
long-term دوره دراز مدت
repose دراز کشیدن غنودن
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
tusks دندان دراز وتیز
long lived دراز عمر معمر
verbose دراز نویس درازگو
weeding دراز و لاغر پوشاک
long lived دارای عمر دراز
johnboat قایق دراز و باریک
weeded دراز و لاغر پوشاک
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
hatchet face صورت دراز وباریک
gibbon میمون دراز دست
deferred liability دیون دراز مدت
extended pole piece قطبک دراز شده
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
full bottomed دارای دنباله دراز
godwit نوک دراز ابی
grallatorial وابسته به دراز پایان
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
gibbons میمون دراز دست
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
to reach down سوی پائین دراز کردن
prolix خسته کننده روده دراز
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com