English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
Other Matches
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
inference استنباط
presumptions استنباط
corollaries استنباط
elicitation استنباط
corollary استنباط
eduction استنباط
inferences استنباط
readings استنباط
reading استنباط
presumption استنباط
sequitur استنباط
provisions مقررات
precepts مقررات
precept مقررات
requirement مقررات
arrangement مقررات
measure مقررات
disposition مقررات
regulations مقررات
regulation مقررات
arrangements مقررات
inducting استنباط کردن
inducts استنباط کردن
presumption of law استنباط قانونی
induct استنباط کردن
inducted استنباط کردن
deducing استنباط کردن
deduces استنباط کردن
deduce استنباط کردن
inferring استنباط کردن
inferred استنباط کردن
infer استنباط کردن
deduced استنباط کردن
infers استنباط کردن
educe استنباط کردن
inferable قابل استنباط
followed پیروی استنباط
follow پیروی استنباط
implications مفهوم استنباط
reads استنباط کردن
read استنباط کردن
deducible استنباط شدنی
educt استخراج یا استنباط
inference program برنامه استنباط
implication مفهوم استنباط
inferentially ازراه استنباط
inferible قابل استنباط
presumptions استنباط گستاخی
to be deduced استنباط شدن
presumption استنباط گستاخی
follows پیروی استنباط
operating instruction مقررات کار
by rule طبق مقررات
disciplinary regulation مقررات انضباطی
by law طبق مقررات
ordinance مقررات محلی
laws of the game مقررات مسابقه
ordinances مقررات محلی
mounting instruction مقررات نصب
army regulation مقررات ارتشی
military doctorine مقررات نظامی
infraction نقض مقررات
holding نقض مقررات
instruction for assembly مقررات نصب
control measures مقررات کنترلی
The regulations in force . مقررات جاری
government regulation مقررات دولتی
trancscendent ماورای مقررات
standard specification مقررات استاندارد
divines کشیش استنباط کردن
divined کشیش استنباط کردن
divine کشیش استنباط کردن
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
inferring استنباط کردن پی بردن به
inferred استنباط کردن پی بردن به
infers استنباط کردن پی بردن به
educible قابل استخراج یا استنباط
divining کشیش استنباط کردن
inferrable قابل استنباط برامدنی
nonsequitur عدم استنباط قضایا
presumption of fact استنباط از روی امارات
infer استنباط کردن پی بردن به
To be observant of the regulations . ملاحظه مقررات را کردن
illicit نا مشروع مخالف مقررات
tariff regulations مقررات تعرفه بندی
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
illegally برخلاف قانون و مقررات
officialism رسمیت مقررات اداری
lodge-books کتاب مقررات معماری
institute اصل قانونی مقررات
instituted اصل قانونی مقررات
institutes اصل قانونی مقررات
instituting اصل قانونی مقررات
manual مقررات کتاب راهنما
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
red tape مقررات دست و پاگیر
to i. from somebodies words از حرفهای کسی استنباط کردن
scilicet از این چنین استنباط میشود.....
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
hexadecimal مبنای 61
ternary در مبنای سه
dedication قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
regulation نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
where there is a valid reason در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified در موارد طبق مقررات اثبات شده
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
in duly substantiated cases در موارد طبق مقررات اثبات شده
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
tax base مبنای مالیاتی
ternary سه مبنایی در مبنای سه
datum line خط مبنای سنجش
number base مبنای عددی
on trust بر مبنای اعتبار
refrence مبنای مقایسه
troop basis مبنای یکان
force basis مبنای یکان
sentience مبنای حس وحساسیت
unit of issue مبنای توزیع
ration basis مبنای جیره
mobilization base مبنای بسیج
monetary base مبنای پولی
data base مبنای اطلاعات
binary number system سیستم مبنای دو
base of fire مبنای اتش
basic of issue مبنای توزیع
fire base مبنای اتش
fixed radix با مبنای ثابت
rationale مبنای کار
computer based بر مبنای کامپیوتر
deduction استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
curfew مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
expedite rule مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
inspectors داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
prodify تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
curfews مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
There is an outcry against these regulations. همه از این مقررات فریادشان بلند است
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
mission load بار مبنای عملیاتی
troop basis مبنای واگذاری یکان
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
base reserves اماد مبنای ذخیره
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
software base مبنای نرم افزار
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
chart datum مبنای عمق نقشه
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
datum plane سطح مبنای اب دریا
datum plane سطح مبنای ارتفاع
wartime load بار مبنای ناو
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
marquis queensberry rules مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
reference number اعداد مبنای نشانه روی
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com