Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
Other Matches
split personality
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
gesticulatory
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
gestured
اشارات وحرکات در موقع سخن گفتن وضع
gesturing
اشارات وحرکات در موقع سخن گفتن وضع
gesture
اشارات وحرکات در موقع سخن گفتن وضع
gesticulated
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
collisions
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
persons
شخصیت
intrapsychic
با شخصیت
individuality
شخصیت
presence
شخصیت
personage
شخصیت
peronality
شخصیت
selfdom
شخصیت
personality
شخصیت
personalities
شخصیت
personages
شخصیت
notability
شخصیت
identity
شخصیت
personae
شخصیت ها
person
شخصیت
persona
شخصیت ها
sympatric
هم شخصیت
identities
شخصیت
personas
شخصیت ها
personified
شخصیت دادن به
personifies
شخصیت دادن به
selfhood
شخصیت خودپسندی
personify
شخصیت دادن به
self
شخصیت جنبه
personality inventory
پرسشنامه شخصیت
personality integration
یکپارچگی شخصیت
personality disturbance
اختلال شخصیت
personality disorder
اختلال شخصیت
personality disintegration
تلاشی شخصیت
ethos
شخصیت ملی
personifying
شخصیت دادن به
impersonator
شخصیت دهنده
impersonators
شخصیت دهنده
paranoid personality
شخصیت پارانویای
anal personality
شخصیت مقعدی
inadequate personality
شخصیت نابسنده
individuate
شخصیت دادن
juridical personality
شخصیت حقوقی
legal personality
شخصیت حقوقی
modal personality
شخصیت هنجاری
hypostatize or size
شخصیت دادن به
hysterical personality
شخصیت هیستریایی
epileptoid personality
شخصیت صرعی
multiple personality
شخصیت چندگانه
dual personality
شخصیت دوگانه
depersonalize
بی شخصیت کردن
depersonalization
زوال شخصیت
cosmopolite
شخصیت جهانی
characterization
توصیف شخصیت
impersonality
عدم شخصیت
impersonify
شخصیت دادن به
syntality
شخصیت گروهی
personification
شخصیت بخشی
personality assessment
ارزیابی شخصیت
personology
شخصیت شناسی
schizoid personality
شخصیت اسکیزوئید
primary personality
شخصیت نخستین
shut in personality
شخصیت بسته
to create an image for oneself as somebody
شخصیت دادن
superego
شخصیت اخلاقی
impersonal
فاقد شخصیت
personification
تجسم شخصیت
personality structure
ساخت شخصیت
personality test
ازمون شخصیت
personality module
واحد شخصیت
personality type
سنخ شخصیت
personality trait
ویژگی شخصیت
character
مجسم کردن شخصیت
to have a magnetic personality
شخصیت مغناطیسی داشتن
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
characters
مجسم کردن شخصیت
luminary
پر فروغ شخصیت تابناک
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personify
دارای شخصیت کردن
amour propre
عزت نفس شخصیت
personifies
دارای شخصیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
extravaganza
ازیک شخصیت خیالی
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
personages
شخصیت بازیگران داستان
personage
شخصیت بازیگران داستان
premorbid personality
شخصیت پیش مرضی
peronality
انتقادات راجع به شخصیت
personalize
دارای شخصیت کردن
being
موجود زنده شخصیت
corporate
دارای شخصیت حقوقی
luminaries
پر فروغ شخصیت تابناک
extravaganzas
ازیک شخصیت خیالی
triune
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
prepsychotic personality
شخصیت پیش روان پریشی
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
intrapsychic
واقع دردرون شخصیت یا روان
heart of stone
<idiom>
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
sixteen factor personality questionnaire
پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
ciothes do not make the man.
<proverb>
لباس شخصیت نمی آورد .
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
individuation
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
masculinize
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
identified
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
mmpi
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
attribute
[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
collision
برخورد
tangency
برخورد
criss-cross
برخورد
criss-crossed
برخورد
criss-crosses
برخورد
criss-crossing
برخورد
osculation
برخورد
ill favored
بد برخورد
collisions
برخورد
appulse
برخورد
confliction
برخورد
contact
برخورد
stopped
برخورد
stop
برخورد
clash
برخورد
strikingly
برخورد
clashed
برخورد
impact
برخورد
clashes
برخورد
intersect
برخورد
intersected
برخورد
stopping
برخورد
striking
برخورد
approach
برخورد
contacting
برخورد
contacts
برخورد
contacted
برخورد
attitude
برخورد
attitudes
برخورد
conflicts
برخورد
reception
برخورد
approaches
برخورد
approached
برخورد
intersects
برخورد
stops
برخورد
incidence
برخورد
receptions
برخورد
impacts
برخورد
strike
برخورد
conflict
برخورد
conflicted
برخورد
strikes
برخورد
elastic collision
برخورد کشسان
elastic collision
برخورد الاستیک
electron impact
برخورد الکترونها
chattering
برخورد کردن
osculate
برخورد کردن
greeted
درود برخورد
effective collision
برخورد موثر
chattered
برخورد کردن
zone of contact
محل برخورد
unsporting conduct
برخورد ناجوانمردانه
accessible
خوش برخورد
contiguity
برخورد تماس
jct
محل برخورد
touche
اعلام برخورد
conflict of interest
برخورد منافع
chatters
برخورد کردن
greet
درود برخورد
head on collision
برخورد رودررو
head oncollision
برخورد رویاروی
intersection point
محل برخورد
inelastic collision
برخورد ناکشسان
impact force
نیروی برخورد
impacts
برخورد کردن
meeter
برخورد کننده
impact test
ازمون برخورد
impact strength
استحکام برخورد
impact sound
صدای برخورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com