| Total search result: 203 (13 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| debugging a program     | 
		اشکال زدایی یک برنامه   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
					
					
						| Search result with all words | 
					
					
						 | 
					
		
		| program debugging     | 
		اشکال زدایی برنامه   | 
		
	
		
		| transversal     | 
		اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی   | 
		
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| debugged     | 
		اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debugs     | 
		اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debugging     | 
		اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debug     | 
		اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debugging aids     | 
		وسائل اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debug aids     | 
		ادوات اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debug     | 
		اشکال زدایی کردن   | 
		
	
		
		| debugged     | 
		اشکال زدایی کردن   | 
		
	
		
		| debugging aids     | 
		ادوات اشکال زدایی   | 
		
	
		
		| debugs     | 
		اشکال زدایی کردن   | 
		
	
		
		| toolkit     | 
		مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند   | 
		
	
		
		| swarmed     | 
		چندین اشکال برنامه   | 
		
	
		
		| swarms     | 
		چندین اشکال برنامه   | 
		
	
		
		| debugger     | 
		برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل   | 
		
	
		
		| swarm     | 
		چندین اشکال برنامه   | 
		
	
		
		| primitive     | 
		برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی   | 
		
	
		
		| sets     | 
		معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال   | 
		
	
		
		| setting up     | 
		معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال   | 
		
	
		
		| set     | 
		معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال   | 
		
	
		
		| symbolic     | 
		برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد   | 
		
	
		
		| symbolically     | 
		برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد   | 
		
	
		
		| regional breakpoint     | 
		نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود   | 
		
	
		
		| snapshot     | 
		چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه   | 
		
	
		
		| snapshots     | 
		چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه   | 
		
	
		
		step       | 
		اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است   | 
		
	
		
		| stepping     | 
		اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است   | 
		
	
		
		| maintenance     | 
		بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند   | 
		
	
		
		| trace     | 
		برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| traces     | 
		برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| traced     | 
		برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| error trapping     | 
		اشتباه زدایی غلط زدایی   | 
		
	
		
		| dehydroisomerization     | 
		همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی   | 
		
	
		
		utility       | 
		برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد   | 
		
	
		
		| api     | 
		مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود   | 
		
	
		
		| gadroon     | 
		اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه   | 
		
	
		
		| automatic programming     | 
		روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار   | 
		
	
		
		| source     | 
		برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس   | 
		
	
		
		| object oriented     | 
		روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود   | 
		
	
		
		| newer     | 
		دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود   | 
		
	
		
		| new-     | 
		دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود   | 
		
	
		
		| new     | 
		دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود   | 
		
	
		
		| newest     | 
		دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود   | 
		
	
		
		| landing schedule     | 
		برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود   | 
		
	
		
		| jobs     | 
		دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند   | 
		
	
		
		| swapped     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| job     | 
		دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند   | 
		
	
		
		| swops     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| swopping     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| swap     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| swopped     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| swaps     | 
		توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی   | 
		
	
		
		| dynamic data exchange     | 
		در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند   | 
		
	
		
		| modular     | 
		بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است   | 
		
	
		
		| Send To command     | 
		دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد   | 
		
	
		
		| deglaciation     | 
		یخ زدایی   | 
		
	
		
		dehydration       | 
		اب زدایی   | 
		
	
		
		| de icing     | 
		یخ زدایی   | 
		
	
		
		| preemptive multitasking     | 
		حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت   | 
		
	
		
		| dehydrohalogenation     | 
		هیدروهالوژن زدایی   | 
		
	
		
		| depolarization     | 
		قطبش زدایی   | 
		
	
		
		| deoxygenation     | 
		اکسیژن زدایی   | 
		
	
		
		| demythologization     | 
		اسطوره زدایی   | 
		
	
		
		| descaling     | 
		پوسته زدایی   | 
		
	
		
		| deionization     | 
		یون زدایی   | 
		
	
		
		| demodulation     | 
		تحمیل زدایی   | 
		
	
		
		| dehydrogenation     | 
		هیدروژن زدایی   | 
		
	
		
		| unlearning     | 
		یادگیری زدایی   | 
		
	
		
		| deamination     | 
		امین زدایی   | 
		
	
		
		| undoing     | 
		عمل زدایی   | 
		
	
		
		| deforestation     | 
		جنگل زدایی   | 
		
	
		
		| dealkylation     | 
		الکیل زدایی   | 
		
	
		
		| decarbonylation     | 
		کربونیل زدایی   | 
		
	
		
		| decarboxylation     | 
		کربوکسیل زدایی   | 
		
	
		
		| decolorization     | 
		رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| decolourization     | 
		رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| deculturation     | 
		فرهنگ زدایی   | 
		
	
		
		| degasify     | 
		گاز زدایی   | 
		
	
		
		| de escalation     | 
		تشنج زدایی   | 
		
	
		
		| genocide     | 
		نژاد زدایی   | 
		
	
		
		| dehumidification     | 
		رطوبت زدایی   | 
		
	
		
		| debug aids     | 
		ابزاراشکال زدایی   | 
		
	
		
		| unconditioning     | 
		شرطی زدایی   | 
		
	
		
		| decoloration     | 
		رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| demystified     | 
		راز زدایی   | 
		
	
		
		| demystifies     | 
		راز زدایی   | 
		
	
		
		| dispergation     | 
		لخته زدایی   | 
		
	
		
		| disinhibition     | 
		بازداری زدایی   | 
		
	
		
		| discoloration     | 
		رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| demystify     | 
		راز زدایی   | 
		
	
		
		| desulphurizing     | 
		گوگرد زدایی   | 
		
	
		
		| blanching     | 
		رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| decolonization     | 
		مستعمره زدایی   | 
		
	
		
		| peptization     | 
		لخته زدایی   | 
		
	
		
		| mechanical de icing     | 
		یخ زدایی مکانیکی   | 
		
	
		
		| trubleshoot     | 
		عیب زدایی   | 
		
	
		
		| troubleshoot     | 
		عیب زدایی   | 
		
	
		
		| decentralization     | 
		مرکزیت زدایی   | 
		
	
		
		| demystifying     | 
		راز زدایی   | 
		
	
		
		| desulfurization     | 
		گوگرد زدایی   | 
		
	
		
		| detente     | 
		تشنج زدایی   | 
		
	
		
		| desalting     | 
		نمک زدایی   | 
		
	
		
		| desensitization     | 
		حساسیت زدایی   | 
		
	
		
		| desalinization     | 
		نمک زدایی   | 
		
	
		
		| sterilization     | 
		گند زدایی   | 
		
	
		
		| desegregation     | 
		جدایی زدایی   | 
		
	
		
		stain removed       | 
		لکه زدایی   | 
		
	
		
		accretion of silt       | 
		رسوب زدایی   | 
		
	
		
		| desalination     | 
		نمک زدایی   | 
		
	
		
		| demagnetization     | 
		مغناطیس زدایی   | 
		
	
		
		| Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code     | 
		زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری   | 
		
	
		
		| de-escalating     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		bleaching       | 
		رنگ زدایی الیاف   | 
		
	
		
		| de-escalated     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| de-escalate     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| acid depolarization     | 
		قطبش زدایی اسیدی   | 
		
	
		
		| bleaching powder     | 
		گرد رنگ زدایی   | 
		
	
		
		| de escalate     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| pyrolytic dehydrogenation     | 
		هیدروژن زدایی تفکافتی   | 
		
	
		
		| deskew     | 
		اریب زدایی کردن   | 
		
	
		
		| de-escalates     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| hydrodesulfurizing     | 
		گوگرد زدایی با هیدروژن   | 
		
	
		
		| demagnetization factor     | 
		ضریب مغناطیس زدایی   | 
		
	
		
		| desegregating     | 
		تفکیک زدایی کردن   | 
		
	
		
		| desegregates     | 
		تفکیک زدایی کردن   | 
		
	
		
		| defuses     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| desulfurization unit     | 
		واحد گوگرد زدایی   | 
		
	
		
		| defused     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| defuse     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| systematic desensitization     | 
		حساسیت زدایی منظم   | 
		
	
		
		| demodulation     | 
		کشف تحمیل زدایی   | 
		
	
		
		| defusing     | 
		تشنج زدایی کردن   | 
		
	
		
		| desegregated     | 
		تفکیک زدایی کردن   | 
		
	
		
		| desegregate     | 
		تفکیک زدایی کردن   | 
		
	
		
		| dehydrocyclization     | 
		حلقهای شدن با هیدروژن زدایی   | 
		
	
		
		| assembly     | 
		1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند   | 
		
	
		
		| applet     | 
		1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-   | 
		
	
		
		| spinosity     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| traverse     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| traversed     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| worriment     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| traverses     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| traversing     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| barely     | 
		با اشکال   | 
		
	
		
		| dead lock     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| snaggy     | 
		پر اشکال   | 
		
	
		
		| disadvantages     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| bugs     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| disadvantage     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| bugging     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		node       | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| nodes     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| drawback     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| bug     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| drawbacks     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		| nodus     | 
		اشکال   | 
		
	
		
		geometric shapes       | 
		اشکال هندسی   | 
		
	
		
		| geometrical figures     | 
		اشکال هندسی   | 
		
	
		
		| difficulties     | 
		اشکال زحمت   | 
		
	
		
		| diversely     | 
		به اشکال مختلف   | 
		
	
		
		| debugging     | 
		اشکال زدائی   | 
		
	
		
		| i can add rapidly     | 
		به اشکال ما افزود   | 
		
	
		
		| hardness     | 
		اشکال سفتی   | 
		
	
		
		| impediments     | 
		محظور اشکال   | 
		
	
		
		| forms of currency     | 
		اشکال پول   | 
		
	
		
		| difficulty     | 
		اشکال زحمت   | 
		
	
		
		| trouble shooting     | 
		رفع اشکال   | 
		
	
		
		| smooth delivery     | 
		تحویل بی اشکال   | 
		
	
		
		| fault description     | 
		توضیح اشکال   | 
		
	
		
		| to tide over a difficulty     | 
		اشکال را بر طرف   | 
		
	
		
		| to make difficulties     | 
		اشکال تراشیدن   | 
		
	
		
		| troubleshooting     | 
		اشکال یابی   | 
		
	
		
		| description of error     | 
		توضیح اشکال   | 
		
	
		
		| defect description     | 
		توضیح اشکال   | 
		
	
		
		| nuclide     | 
		اشکال اتمی   | 
		
	
		
		| error description     | 
		توضیح اشکال   | 
		
	
		
		| burble     | 
		اشکال بی نظمی   | 
		
	
		
		| baboons     | 
		اشکال مضحک   | 
		
	
		
		| debugger     | 
		اشکال یابی   | 
		
	
		
		| demurrable     | 
		اشکال کردنی   | 
		
	
		
		| burbling     | 
		اشکال بی نظمی   | 
		
	
		
		| burbles     | 
		اشکال بی نظمی   | 
		
	
		
		| debugger     | 
		اشکال زدائی   | 
		
	
		
		| baboon     | 
		اشکال مضحک   | 
		
	
		
		| burbled     | 
		اشکال بی نظمی   | 
		
	
		
		| impediment     | 
		محظور اشکال   | 
		
	
		
		| to create a difficulty     | 
		اشکال پیش اوردن   | 
		
	
		
		| To get into difficulties.     | 
		دچار اشکال شدن   | 
		
	
		
		| discomfits     | 
		ایجاد اشکال کردن   | 
		
	
		
		| acataposis     | 
		اشکال عمل بلع   | 
		
	
		
		| bottle neck     | 
		مانع اشکال کار   | 
		
	
		
		| kaleidoscopes     | 
		لوله اشکال نما   | 
		
	
		
		| kaleidoscope     | 
		لوله اشکال نما   | 
		
	
		
		| discomfiting     | 
		ایجاد اشکال کردن   | 
		
	
		
		| discomfited     | 
		ایجاد اشکال کردن   | 
		
	
		
		| discomfit     | 
		ایجاد اشکال کردن   | 
		
	
		
		| it is particularly difficult     | 
		یک اشکال بخصوصی دارد   | 
		
	
		
		| There is the rub.     | 
		اشکال درهمین جااست   | 
		
	
		
		| To raise difficulties .  To creat obstacles.     | 
		اشکال تراشی کردن   | 
		
	
		
		| well     | 
		بدون اشکال اوه   | 
		
	
		
		| handicap     | 
		امتیاز دادن اشکال   |