English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
institute اصل قانونی مقررات
instituted اصل قانونی مقررات
institutes اصل قانونی مقررات
instituting اصل قانونی مقررات
Other Matches
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimated عذر قانونی قانونی
legitimate عذر قانونی قانونی
legitimating عذر قانونی قانونی
legitimates عذر قانونی قانونی
measure مقررات
provisions مقررات
disposition مقررات
regulations مقررات
precepts مقررات
precept مقررات
requirement مقررات
arrangements مقررات
regulation مقررات
arrangement مقررات
government regulation مقررات دولتی
laws of the game مقررات مسابقه
trancscendent ماورای مقررات
instruction for assembly مقررات نصب
military doctorine مقررات نظامی
mounting instruction مقررات نصب
operating instruction مقررات کار
by law طبق مقررات
holding نقض مقررات
by rule طبق مقررات
army regulation مقررات ارتشی
control measures مقررات کنترلی
disciplinary regulation مقررات انضباطی
standard specification مقررات استاندارد
infraction نقض مقررات
The regulations in force . مقررات جاری
ordinance مقررات محلی
ordinances مقررات محلی
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
officialism رسمیت مقررات اداری
lodge-books کتاب مقررات معماری
red tape مقررات دست و پاگیر
manual مقررات کتاب راهنما
tariff regulations مقررات تعرفه بندی
illicit نا مشروع مخالف مقررات
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
To be observant of the regulations . ملاحظه مقررات را کردن
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
illegally برخلاف قانون و مقررات
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
in duly substantiated cases در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
expedite rule مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
curfews مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
inspector داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
prodify تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
There is an outcry against these regulations. همه از این مقررات فریادشان بلند است
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
marquis queensberry rules مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
forensic medicine طب قانونی
de jure قانونی
normative قانونی
legal medicine طب قانونی
de jur حق قانونی
lawless بی قانونی
lawlessness بی قانونی
wife's equity حق قانونی زن
dejure حق قانونی
formal قانونی
legal قانونی
lawful قانونی
illegality بی قانونی
copyright حق قانونی
of age <idiom> سن قانونی
official قانونی
statutory قانونی
constitutional قانونی
standard قانونی
medical jurisprudence طب قانونی
anarchy بی قانونی
copyrights حق قانونی
standards قانونی
statutory law قانونی
legiskative قانونی
legit قانونی
licit قانونی
canonical قانونی
regulars قانونی
regular قانونی
forensic psychology روانشناسی قانونی
de jure recognition شناسایی قانونی
forensic psychiatry روانپزشکی قانونی
prosecutors تعقیب قانونی
heir at law وارث قانونی
forensic medicine پزشکی قانونی
forced sale فروش قانونی
fishing expedition بازپرسی قانونی
lawless غیر قانونی
unlawful غیر قانونی
prosecutor تعقیب قانونی
impedimenta موانع قانونی
sign over <idiom> بطور قانونی
action at low اقدام قانونی
assize نرخ قانونی
barrister at law وکیل قانونی
statutory قانونی مقرر
cognizance اخطار قانونی
constructive notice ابلاغ قانونی
constructive service ابلاغ قانونی
covenant in low شرط قانونی
posse قدرت قانونی
debt of record دین قانونی
underage کمتراز سن قانونی
age of consent سن قانونی دختر
use age عمر قانونی
traites lois قراردادهای قانونی
there is a rule that... قانونی هست
the rule of law تامین قانونی
substituted service ابلاغ قانونی
statutory offense جرم قانونی
stand measure اندازه قانونی
short life با عمر قانونی کم
s.i اسناد قانونی
regular procedure اقدام قانونی
proctor وکیل قانونی
presumption of law فرض قانونی
comeback دلیل قانونی
comebacks دلیل قانونی
legal counsel مشاور قانونی
Legal Advisor مشاور قانونی
legitimizing قانونی کردن
legitimizes قانونی کردن
legitimized قانونی کردن
legitimize قانونی کردن
legitimization قانونی کردن
legitimising قانونی کردن
legitimises قانونی کردن
legitimised قانونی کردن
fair game شکار قانونی
presumption of law استنباط قانونی
presumption juris et de jure اماره قانونی
nomocracy حکومت قانونی
legal impediment مانع قانونی
legal heirs ورثه قانونی
legal guardianship ولایت قانونی
legal guardian ولی قانونی
legal easement حق ارتفاق قانونی
legal domicile اقامتگاه قانونی
legal deposit سپرده قانونی
legal circumstantial evidence اماره قانونی
legal capacity صلاحیت قانونی
legal capacity اهلیت قانونی
legal asset دارائی قانونی
legal action اقدام قانونی
lawfulness قانونی بودن
jurisdication اختیار قانونی
juridical قانونی شرعی
legal interest بهره قانونی
legal interest ربح قانونی
member's bill طرح قانونی
medico legal examiner پزشک قانونی
medical jurisprudence پزشکی قانونی
medical examiner پزشک قانونی
medical examiner طبیب قانونی
legitimate excuse عذر قانونی
legalization قانونی کردن
legal suit دادخواست قانونی
legal reserves ذخایر قانونی
legal reserves ذخیرههای قانونی
legal proceedings اقدامات قانونی
legal presumtion فرض قانونی
legal ohm اهم قانونی
legal monopoly انحصار قانونی
legal medicine پزشکی قانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com