English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
particularism اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
Other Matches
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
elite برگزیدگان
elites برگزیدگان
the elect برگزیدگان
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
fruitarianism اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
hili اعتقادبه مادیات-اعتقادباینکه مادیات مایهء شرارت است
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
unfeasible <adj.> نا میسر
inexecutable <adj.> نا میسر
maser میسر
makable [spv. makeable] <adj.> میسر
impracticable <adj.> نا میسر
makeable <adj.> میسر
practicable <adj.> میسر
feasible <adj.> میسر
makable <adj.> میسر
executable <adj.> میسر
possible [doable, feasible] <adj.> میسر
workable <adj.> میسر
manageable <adj.> میسر
achievable <adj.> میسر
contrivable <adj.> میسر
doable <adj.> میسر
left flank میسر
farfetched غیر میسر
to throw open the door to میسر کردن
feasible امکان پذیر میسر
possible امکان پذیر میسر
provide میسر ساختن تامین کردن
poverty parts friends <idiom> بی زر میسر نشود کام دوستان
provides میسر ساختن تامین کردن
no pains no gains نابرده رنج گنج میسر نمیشود
no pain no gain <proverb> نابرده رنج گنج میسر نمی شود
labour is often the father of pleasure <proverb> مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
rescuing نجات
rescues نجات
liberation نجات
life vest کت نجات
rescued نجات
rescue نجات
escape line خط نجات
safety نجات
livery نجات
life jacket کت نجات
salvation نجات
liveries نجات
crash boat قایق نجات
lifeboat قایق نجات
lifeboats قایق نجات
safety boat قایق نجات
stole جلیقه نجات
fire escapes نردبان نجات
survived نجات دادن
life belt کمربند نجات
life float قایق نجات
fire escape نردبان نجات
salvation سبب نجات
life line بند نجات
life raft قایق نجات
plane guard ناو نجات
redeliver از نو نجات دادن
life buoy حلقه نجات
safety belt کمربند نجات
safety belts کمربند نجات
recover نجات دادن
life buoy بویه نجات
recovering نجات دادن
refugee relief نجات پناهندگان
life net تور نجات
deliver نجات دادن
delivers نجات دادن
rescue operation عملیات نجات
lifesaving نجات غریق
life jacket جلیقه نجات
rescue basket زنبیل نجات
plane guard ناوگارد نجات
recovers نجات دادن
lifebelt کمربند نجات
lifeguards نجات غریق
life line طناب نجات
parachute چتر نجات
parachuted چتر نجات
breeches buoy بویه نجات
save نجات دروازه
salvable نجات یافتنی
lifeguard نجات غریق
salvageable قابل نجات
life boad قایق نجات
survivors نجات یافتگان
savior نجات دهنده
life vest جلیقه نجات
lifeguard submarine زیردریایی نجات
liferaft شناوه نجات
saved نجات دروازه
survival suit لباس نجات
deep submergence زیردریایی نجات
parachutes چتر نجات
saviours نجات دهنده
saviour نجات دهنده
parachut چتر نجات
survive نجات دادن
resuscitation نجات غریق
parachuting چتر نجات
survives نجات دادن
life boat کرجی نجات
saves نجات دروازه
survival pack بسته نجات
surviving نجات دادن
lifebelts کمربند نجات
mae west جلیقه نجات فشاری
lifeguard مامور نجات غریق
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
lifeguards گارد نجات دریایی
survivors نجات یافتگان از مرگ
lifeguard گارد نجات دریایی
life buoy حلقه نجات غریق
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
lifeguards مامور نجات غریق
rescue and assistance عملیات نجات و مددکاری
paradrop بارریزی باچتر نجات
salvaged از خطرنابودی نجات دادن
life belt لاستیک نجات غریق
life belt کمربند نجات غریق
salvage از خطرنابودی نجات دادن
search and rescue عملیات تجسس و نجات
lifesaver نجات دهنده زندگانی
liferaft قایق نجات لاستیکی
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
life vest لباس نجات غریق
pararaft وسایل نجات چتربازی
salvaging از خطرنابودی نجات دادن
fire and rescue نجات و اطفای حریق
salvages از خطرنابودی نجات دادن
pararescue team تیم تجسس و نجات
lifesaving وسیله نجات غریق
lifesaving نجات دهنده زندگی
soteriology مبحث نجات رستگاری
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
save one's neck/skin <idiom> نجات خوداز خطر ومشکل
lifeguards نجات غریق محافظ شخصی
salvaging اموال نجات یافته از خطر
save نجات دادن پس انداز کردن
lifeguard نجات غریق محافظ شخصی
lifeline طناب یارسن نجات غواص
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
redeemer رهایی بخش نجات دهنده
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
fire and rescue عملیات نجات و اطفای حریق
redeemers رهایی بخش نجات دهنده
saved نجات دادن پس انداز کردن
life line طناب وصل به حلقه نجات
lifelines طناب یارسن نجات غواص
salvage اموال نجات یافته از خطر
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
saves نجات دادن پس انداز کردن
salvages اموال نجات یافته از خطر
salvaged اموال نجات یافته از خطر
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
deep submergence زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
andromeda از دست غولی نجات یافت وزن او شد
to rescue people from the water مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
life jacket سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
to rescue somebody from drowning کسی را از غرق شدن نجات دادن
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
life preservers وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
life preserver وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com