English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
Other Matches
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
infusionism اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
all کلیه
all- کلیه
reins کلیه ها
kidney کلیه
kidneys کلیه
all hands کلیه پرسنل
all men کلیه مردم
renal calculus ریگ کلیه
floating kidney کلیه متحرک
entireforce کلیه قوا
entireforce کلیه نیرو
all arms کلیه نیروها
paranephric مجاور کلیه
renal gravel ریک کلیه
renal gravel حصات کلیه
reniform کلیه مانند
nephralgia قولنج کلیه
nephroptosis کلیه متحرک
renal وابسته به کلیه ها
reniform شبیه کلیه
reins محل کلیه در بدن
azoth علاج کلیه دردها
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros غده روی کلیه
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
against all risks در براب کلیه خطرات
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
unbelieving بی اعتقاد
confidences اعتقاد
belief اعتقاد
faith اعتقاد
confidence اعتقاد
faiths اعتقاد
believing با اعتقاد
credence اعتقاد
misbeliever بی اعتقاد
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
theism اعتقاد بخدا
determinism اعتقاد به جبر
evolutionism اعتقاد به تکامل
cloaca theory اعتقاد به مقعدزایی
credibly از روی اعتقاد
anomie اعتقاد به بی نظمی
fairyism اعتقاد به جن و پری
relativism اعتقاد به نسبیت
demonism اعتقاد بدیو
creationism اعتقاد به افرینش
anomy اعتقاد به بی نظمی
trusts اعتقاد اعتبار
hylicism اعتقاد به مادیات
ism اعتقاد رویه
fatalism اعتقاد به سرنوشت
credits اعتقاد کردن
crediting اعتقاد کردن
credited اعتقاد کردن
credit اعتقاد کردن
trusted اعتقاد اعتبار
fetishism اعتقاد به طلسم
trinitarianism اعتقاد به تثلیت
trust اعتقاد اعتبار
misbelief اعتقاد خطا
misbelieve بی اعتقاد شدن
conviction اعتقاد راسخ
convictions اعتقاد راسخ
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
denominationalism اعتقاد به تفکیک و تقسیم
to give credence to something به چیزی اعتقاد کردن
monotheism اعتقاد به خدای واحد
misbelieve اعتقاد خطا پیداکردن
to believe in ghosts اعتقاد داشتن به ارواح
unbelievers بی اعتقاد دیر باور
vitalism اعتقاد به اصالت حیات
factionalism اعتقاد به سیستم حزبی
nicene creed اعتقاد نامه نیسن
vampirism اعتقاد بوجود vampire
unbeliever بی اعتقاد دیر باور
to put [place] credence in something به چیزی اعتقاد کردن
monism اعتقاد وحدت خدا
to believe in something به چیزی اعتقاد داشتن
theodicy اعتقاد بعدالت خدایی
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
immortalism اعتقاد به ماندگاری روح
spiritualism اعتقاد به احضار ارواح
unbelievin بی اعتقاد دیر باور
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
syncretism اعتقاد به توحید عقاید همتایی
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
casualism اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
idealistically از روی اعتقاد به تصور وخیال
adventism اعتقاد بدوباره امدن مسیح
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
immaterialism عدم اعتقاد به ماده تجرد
amor امور
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
unitarianism وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
activism اعتقاد بلزوم عملیات حاد وشدید
tritheism سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
liberalism اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
utilitarianism کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
traditionalism سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
sabbatarianism اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
finality اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
chiliasm اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
born-again دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
hylotheism اعتقاد به یکی بودن خدا و ماده
millenarianism اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
infallibilism اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
interior affairs امور داخلی
state affairs امور مملکتی
religious matters امور دینی
personal affairs امور شخصی
financial affairs امور مالی
the high functionery ries of the state مصادر امور
authority اولیاء امور
aviation authority امور هواپیمایی
authority ties of the state اولیا امور
authority ties of the state مصادر امور
miscellaneous امور متفرقه
civil affairs امور غیرنظامیان
interiors امور داخله
money matters امور پولی
interior امور داخله
authorities اولیای امور
combat duty امور رزمی
non litigious matters امور حسبی
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
pure interest سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
hylotheism اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
absolutism حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
tyrannicide اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
deistical مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
deistic مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com