Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
release
اعراض از حق به نفع دیگری
released
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
اعراض از حق به نفع دیگری
Other Matches
abandoment
اعراض
waiving
اعراض
waiver
اعراض از حق
essntial properties
اعراض ذاتیه
quitclaim
سند اعراض از حق
sequester
اعراض از حق یا مال
abandonment
اعراض از مال
relinquished
اعراض ازحق کردن
cession of a right
ازحقی اعراض کردن
relinquishes
اعراض ازحق کردن
relinquish
اعراض ازحق کردن
sequestrate
اعراض کردن ازحق یا مال
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
t' other
دیگری
thirds
به دیگری
another
دیگری
third
به دیگری
tother
دیگری
onother's money
پول دیگری
heteronomous
پیروقانون دیگری
others
متفاوت دیگری
other
متفاوت دیگری
at another time
در زمان دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
consecutively
یکی پس از دیگری
at second hand
از قول دیگری
to feel for another
برای دیگری متاثرشدن
metonymy
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
transplanting
درجای دیگری نشاندن
transplants
درجای دیگری نشاندن
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
نسبت یک عدد به دیگری
transplanted
درجای دیگری نشاندن
one country or another
این یا یک کشور دیگری
transplant
درجای دیگری نشاندن
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
let a praise thee
بگذارد دیگری تورابستاید
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonates
خودرابجای دیگری جا زدن
convert
تغییر چیزی به دیگری
impersonating
خودرابجای دیگری جا زدن
predecease
مرگ قبل از دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
converting
تغییر چیزی به دیگری
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
serially
یکی پس از دیگری یا در سری
impersonated
خودرابجای دیگری جا زدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
predecease
قبل از دیگری مردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
impersonate
خودرابجای دیگری جا زدن
personify
رل دیگری بازی کردن
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
حرف دیگری راقاپیدن
personifies
رل دیگری بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
converts
تغییر چیزی به دیگری
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
i had no a
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
assumpsit
تقبل دیون دیگری
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
detinue
ضبط مال دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
it is of a different kind
قسم دیگری است
i had no a
چاره دیگری نداشتم
another
کسی
[چیز]
دیگری
alternately
تغییر از یکی به دیگری
right of way
حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way
حق عبور از روی ملک دیگری
global
را با دیگری در متن عوض میکند
objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
sublease
به مستاجر دیگری اجاره دادن
outdistancing
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transmissions
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
outdistance
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
rehousing
به جای دیگری اسکان دادن
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
matches
تنظیم ثبات معادل با دیگری
match
تنظیم ثبات معادل با دیگری
relocation
انتقال به محل دیگری ازحافظه
are these a more apples
هیچ سیب دیگری هست
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
delays
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
girlfriends
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend
زنی که دوست زن دیگری است
objecting
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
suffragan
تابع منطقه یاقسمت دیگری
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
objected
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
transmutation
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vicariousness
خود را به جای دیگری گذاشتن
common of piscary
حق ماهی گیری درابهای دیگری
vicarious authority
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
globally
را با دیگری در متن عوض میکند
unless you are otherwise engaged
اگر کار دیگری نداری
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
proxy
بنمایندگی دیگری رای دادن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
new person
<idiom>
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
multiplicand
عددی که در دیگری ضرب شود
inheriting
وارث شدن از دیگری گرفتن
inherit
وارث شدن از دیگری گرفتن
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
impersonation
نقش دیگری رابازی کردن
to connect with a flight
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to be moved to another school
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
he took a different view
نظریه دیگری اتخاذ کرد
pur autre vie
برای مدت عمر دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
inherits
وارث شدن از دیگری گرفتن
transmission
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
throw down the gauntlet
<idiom>
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
comparison
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
self adjustment
انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
to play off
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
drift bolt
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
to rap on the table
دست یا چیز دیگری روی زمین
deforciant
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
multiplied
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
comparisons
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
dutch uncle
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
multiplies
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
presumption of survivorship
فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
multiplying
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
eep
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
conditional
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
bloodsucker
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
heteronomy
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
modulus
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
compurgator
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
multiply
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
migration
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
postfix
کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
convert
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
converts
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com