English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (2 milliseconds)
English Persian
authorship اغاز
instep اغاز
insteps اغاز
kick-off اغاز
kick-offs اغاز
getaway اغاز
getaways اغاز
initiation اغاز
entrance اغاز
entranced اغاز
entrances اغاز
entrancing اغاز
beginning اغاز
beginnings اغاز
outset اغاز
origin اغاز
origins اغاز
inception اغاز
commencement اغاز
venue اغاز
venues اغاز
onset اغاز
exordium اغاز
get away اغاز
inchoation اغاز
incipience or ency اغاز
initation اغاز
jump off اغاز
kick off اغاز
originationu اغاز
primordium اغاز
terminus a que اغاز
Other Matches
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawns اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
abinitio از اغاز
initio در اغاز
scratch line خط اغاز
incept اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
inaugurate اغاز کردن
inaugurator اغاز کننده
revival اغاز رونق
alpha اغاز شروع
commences اغاز کردن
revivals اغاز رونق
introductive اغاز کننده
initiating اغاز کردن
initiates اغاز کردن
alphas اغاز شروع
uppermost از اغاز از ابتدا
inaugurates اغاز کردن
begin اغاز شدن
commenced اغاز کردن
initial point نقطه اغاز
begins اغاز شدن
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
begin اغاز کردن
debuts اغاز کار
initialing واقع در اغاز
incipit شروع و اغاز
initialled واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
debut اغاز کار
initials واقع در اغاز
commence اغاز کردن
inaugurating اغاز کردن
commencing اغاز کردن
to take to اغاز نهادن
start of heading اغاز سرفصل
at first در اغاز کار
soft start اغاز نرم
birth اغاز زاد
som اغاز پیام
birth اغاز کردن
births اغاز زاد
births اغاز کردن
primes درجه یک اغاز
primed درجه یک اغاز
launching اغاز کردن
to push off اغاز کردن
at the start در اغاز کار
start of taxt اغاز متن
start of message اغاز پیام
launch اغاز کردن
launched اغاز کردن
wire to wire از اغاز تا فرجام
launches اغاز کردن
alpha and omega اغاز و فرجام
prime درجه یک اغاز
leadoff اغاز ضربت
lead off اغاز کردن
begins اغاز کردن
thru از اغاز تاانتها
inchoate اغاز کردن
takeoff اغاز پرش
initiate اغاز کردن
initiated اغاز کردن
jump off اغاز حمله
takeoffs اغاز پرش
nodal point نقطه اغاز
push off اغاز کردن
from a to izzard از اغاز تا انجام
self initiated خود اغاز
start bit بیت اغاز
aurora سرخی شفق اغاز
eras اغاز تاریخ عصر
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
through از اغاز تا انتها کاملا
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
prefaces اغاز پیش گفتار
era اغاز تاریخ عصر
flagman پرچم دار خط اغاز
prefacing اغاز پیش گفتار
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
prefaced اغاز پیش گفتار
preface اغاز پیش گفتار
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
kick off ضربه اغاز بازی
multilaunching اغاز بکار چندتایی
new departure اغاز رویه تازه
decadence فساد اغاز ویرانی
pullulate اغاز توسعه نهادن
reoccupy دوباره اغاز کردن
set position اماده در نقطه اغاز
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
start bit ذرهء اغاز نما
to take arms جنگ اغاز کردن
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
hajime اغاز مبارزه کاراته
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
upfield نقطه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
originating اغاز شدن یاکردن
originates اغاز شدن یاکردن
originated اغاز شدن یاکردن
jump the gum خطا در اغاز پرش
originate اغاز شدن یاکردن
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
tee off اغاز کردن محکم زدن
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
inchoative تازه اغاز شده اغازی
repositional با حروف اضافه اغاز شده
false start اغاز نادرست خطا در شروع
epoch اغاز فصل جدید عصر
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
initial پاراف در اغاز قرار دادن
overtures اغاز عمل پیش در امد
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
begins اغاز نهادن شروع کردن
begin اغاز نهادن شروع کردن
epochs اغاز فصل جدید عصر
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
overture اغاز عمل پیش در امد
initials پاراف در اغاز قرار دادن
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
endpaper صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
approached دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
unilinear دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
approach دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
approaches دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
greenie ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
formation برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
tae guk در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
alliteration اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
alliterate چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
obsecration دعا یا مناجاتی که با کلمه byیعنی بحف اغاز میگرد د لابه
kyrie دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
layout وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
layouts وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
drivers چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
target captain عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
checkpoint علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
checkpoints علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
mat زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
takeoff fan نیمدایره جلو میله پرش ارتفاع برای اغاز پرش
overruns هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
stx شروع متن اغاز متن
initiates اغاز کردن شروع کردن
initiated اغاز کردن شروع کردن
initiate اغاز کردن شروع کردن
initiating اغاز کردن شروع کردن
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com