Dictiornary-Farsi | الکترون دوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
electrophile	الکترون دوست


Search result with all words

electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
Other Matches

A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
electron donor	الکترون ده
trace	رد الکترون
coelectron	هم الکترون
electron	الکترون
electrons	الکترون
traces	رد الکترون
traced	رد الکترون
isoelectronic	هم الکترون
negatron	الکترون
secondary electron	الکترون ثانوی
bound electron	الکترون بسته
electron acceleration	شتاب الکترون
electron beam	شعاع الکترون
electron affinity	الکترون خواهی
electron avalanche	بهمن الکترون
charge of the electron	بار الکترون
primary electron	الکترون اولیه
electron acceptor	الکترون پذیر
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
conduction electron	الکترون رسانش
conduction electron	الکترون رسانایی
electron flow	فلوی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
density of electron	چگالی الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron beam	پرتو الکترون
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron energy	انرژی الکترون
valence electron	الکترون رسانایی
valence electron	الکترون فرفیت
electron charge	بار الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron decay	اضمحلال الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron donor	دهنده الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron emmission	انتشار الکترون
electron emitter	منبع الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	باریکه الکترون
electron capture	الکترون گیراندازی
valence electron	الکترون والانس
electronic concentration	غلظت الکترون
electron focusing	تمرکز الکترون
lone electron	الکترون تنها
photo electron	الکترون نوری
photo electron	فوتو الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
outer shell electron	الکترون رسانایی
emission	صدور الکترون
emissions	صدور الکترون
electroneutrality	الکترون خنثایی
electron volt	الکترون ولت
electron tube	لوله الکترون
free electron	الکترون ازاد
free electron	الکترون غیرپیوندی
mass of the electron	جرم الکترون
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
initiating electron	الکترون اغازگر
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
nuclear electron	الکترون هسته
odd electron	الکترون منفرد
outer shell electron	الکترون بیرونی
high energy electron	الکترون پر انرژی
electron transition	عبور الکترون
electron transition	انتقال الکترون
electron pair	زوج الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron recoil	بازگشت الکترون
electron mass	جرم الکترون
electron shell	پوسته الکترون
electron jump	پرش الکترون
electron injector	الکترون افکن
electron spin	اسپین الکترون
electron trajectory	مسیر الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electron orbit	مدار گردش الکترون
electron pairing	زوج شدن الکترون
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
lone pair electron	زوج الکترون تنها
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
supressor grid	شبکه الکترون بند
electron pair	زوج الکترون حفره
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electron transit time	زمان عبور الکترون
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
free electron model	الگوی الکترون ازاد
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
free electron gas	گاز الکترون ازاد
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
electron releasing substituent	گروه استخلافی الکترون دهنده
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
photon	تنها یک الکترون تابش شود
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
quasi free electron theory	نظریه الکترون شبه ازاد
beam	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beams	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow	قاعده چپگرد برای جریان الکترون
right hand rule for electron flow	قاعده راست گرد برای جریان الکترون
electrostatic unit of charge [esu]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
hall effect	شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
beam	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beams	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
line flyback	اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
photoemission	خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
klystron	لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
flyback	اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
photoemissive	مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
inelastic	spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
phosphor	اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
EBR	ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
i.e.t.s	tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
phototude	لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
antimatter	جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
buddy	دوست
buddies	دوست
schoolmate	دوست
leal	دوست
hydrophilic	اب دوست
schoolmates	دوست
formalist	دوست
philoginous	زن دوست
philogynist	زن دوست
friendless	بی دوست
hydrophilic compound	اب دوست
unfriended	بی دوست
heart-to-heart	دوست
heart to heart	دوست
heart-to-hearts	دوست
chums	دوست
friends	دوست
amicable	دوست
allying	دوست
bozo	دوست
chum	دوست
ally	دوست
friend	دوست
dienophile	دی ان دوست
ornithophilous	مرغ دوست
careerists	حرفه دوست
nucleophile	هسته دوست
oxyphil	اسید دوست
family man	زن و بچه دوست
patiot	میهن دوست
phiadelphian	نوع دوست
phihellenic	یونانی دوست
philanthrope	بشر دوست
negrophil	سیاه دوست
pornerastic	جنده دوست
psychrophilic	سرما دوست
saprophytic	پوده دوست
solomon	صلح دوست
sweet tooth	شیرینی دوست
to make a friend of	دوست شدن با
careerist	حرفه دوست
myrmecophilous	مورجه دوست
xenophile	بیگانه دوست

electrophile

الکترون دوست