Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
Other Matches
radio wave
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
wave band
دسته امواج رادیو
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
air time
زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
disc jockey
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockeys
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
spacing impulse
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
channel selector
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radio-telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
wirelesses
رادیو
wireless
رادیو
radioed
رادیو
radio
رادیو
receiving set
رادیو
radios
رادیو
radioing
رادیو
neutralizing tool
رادیو
broadcasting
رادیو
aligning tool
رادیو
a radio
رادیو
Goh Chok Tong
تلویزیون
a television
تلویزیون
goggle box
تلویزیون
tellies
تلویزیون
telly
تلویزیون
radiography
عکسبرداری رادیو
radio engineering
مهندسی رادیو
radio set
دستگاه رادیو
radio star
اختر رادیو
radio tube
لامپ رادیو
receptacles
ژاک رادیو
radio frequency choke
چوک رادیو
radio engineering
تکنیک رادیو
air cell a battery
باتری رادیو
banana pin
دو شاخه رادیو
battery receiver
رادیو باتری
broadcasting station
ایستگاه رادیو
radio relay
رادیو رله
radio button
دکمه رادیو
radioactivity
رادیو اکتیویته
receptacle
ژاک رادیو
radio telescopes
رادیو تلسکوپ
skiagraphy
رادیو گرافی
radioactive
رادیو اکتیو
radio telescope
رادیو تلسکوپ
schematic diagram
نقشه رادیو
radiometer
رادیو متر
radiotelegraph
رادیو تلگراف
radioisotope
رادیو اکتیو
radiotrician
تکنیسین رادیو
radioisotope
رادیو ایزوتوپ
educational television
تلویزیون اموزشی
channel selector
سلکتورکانالهای تلویزیون
screen
صفحه تلویزیون
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
faceplate
صفحه تلویزیون
screened
صفحه تلویزیون
screening, screenings
صفحه تلویزیون
couch potatoes
معتاد به تلویزیون
couch potato
معتاد به تلویزیون
vieming screen
صفحه تلویزیون
TVs
مخفف تلویزیون
screens
صفحه تلویزیون
TV
مخفف تلویزیون
color television
تلویزیون رنگی
closed circuits
تلویزیون مداربسته
channeled
کانال تلویزیون
channeling
کانال تلویزیون
channelled
کانال تلویزیون
channels
کانال تلویزیون
faces
صفحه تلویزیون
face
صفحه تلویزیون
channel
کانال تلویزیون
videoed
تلویزیونی تلویزیون
video
تلویزیونی تلویزیون
videoing
تلویزیونی تلویزیون
videos
تلویزیونی تلویزیون
closed circuit
تلویزیون مداربسته
aerials
انتن هوایی رادیو
blooper
صدای نامطبوع رادیو
tune in
<idiom>
پخش از رادیو وتلوزیون
on the air
<idiom>
بخشاز رادیو وتلوزیون
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
aerial
آنتن هوایی رادیو
radio prospecting
کشف معادن با رادیو
l antenna
انتن معمولی رادیو
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
radiocast
توسط رادیو گستردن
radon
ماده رادیو اکتیو
universal receiver
رادیو برق و باتری
buzzing
هوم کردن رادیو
radiotelephony
مکالمه رادیو تلفنی
radioluminescence
رادیو لومینه سانس
buzzes
هوم کردن رادیو
buzzed
هوم کردن رادیو
radial
محوری مربوط به رادیو
buzz
هوم کردن رادیو
radials
محوری مربوط به رادیو
ground swell
امواج
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
sequential color television
تلویزیون رنگی مرحلهای
neutral density faceplate
صفحه رنگی تلویزیون
The television flickers .
تصویر تلویزیون می لرزد
image effect
اثر تصویر تلویزیون
spherical faceplate
صفحه محدب تلویزیون
televisor
بیننده برنامه تلویزیون
teleplay
نمایشنامه مخصوص تلویزیون
cylindrical faceplate
صفحه استوانهای تلویزیون
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
televises
با تلویزیون نشان دادن
televised
با تلویزیون نشان دادن
televise
با تلویزیون نشان دادن
flake
برفک زدن تلویزیون
televising
با تلویزیون نشان دادن
flaked
برفک زدن تلویزیون
flaking
برفک زدن تلویزیون
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
radiophotograph
انتقال عکس بوسیله رادیو
radiostrontium
استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiosonde
دستگاه رادیو سوند هواسنجی
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
tuned radio frequency receiver
رادیو با بسامد میزان شده
banana jack
مادگی در رادیو برای دوشاخه
oscilloscope
اشکارسازی امواج
pulsing
ضربان امواج
interference
تداخل امواج
ground waves
امواج زمینی
incoherent waves
امواج همدوس
gravity waves
امواج ثقلی
radio waves
امواج رادیویی
electromagnetic waves
امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
gravitational waves
امواج گرانشی
crashing waves
امواج خروشان
hertzian waves
امواج هرتز
reverberations
برگشت امواج
reverberation
برگشت امواج
tosser
دستخوش امواج
tidal waves
امواج جزرومدی
wander wave
امواج سیار
transient wave
امواج سیار
brain waves
امواج مغزی
gravitational waves
امواج جاذبه
thermal waves
امواج گرمایی
the waves of the sea
امواج دریا
emission
انتشار امواج
emissions
انتشار امواج
pulsed
امواج ضربانی
sky wave
امواج اسمانی
pulse
امواج ضربانی
spoondrift
ترشح امواج
screening
نمایش بر روی پرده تلویزیون
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
picture
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
juicer
متخصص نور در تلویزیون وتاتر
camcorders
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorder
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
couch potato
معتاد به تلویزیون
[اصطلاح روزمره]
radiobroadcast
پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decay
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
coherence
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
The pigeous peched on the television aerial .
کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
bleeding
باند تداخل امواج
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
pulsing
پرتاب امواج انرژی
propagation
پخش امواج یا اعلامیه
conical scanning
انتشار مخروطی امواج
reverberation
برگشت دادن امواج
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
reverberations
برگشت دادن امواج
attenuation
افت قدرت امواج
echoing
برگشت امواج رادار
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
conical scanning
ردیابی امواج به طورمخروطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com