Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
assault waves
امواج هجومی نفرات و وسایل
Other Matches
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulating
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
rank and file
نفرات
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
replacements
جایگزینی نفرات
replacement
جایگزینی نفرات
man
گماردن نفرات
mans
گماردن نفرات
gun section
یک قبضه توپ با نفرات
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
assault fire
اتش هجومی
assault echelon
رده هجومی
advancing fire
آتش هجومی
assault force
نیروی هجومی
fighter sweep
تک هجومی جنگنده ها
assault aircraft
هواپیمای هجومی
assault gun
توپ هجومی
assault boat
قایق هجومی
assault lift
ترابری هجومی
marching fire
تیر هجومی
assault supplies
اماد هجومی
landing craft raiding
قایق هجومی
assault wire
سیم هجومی
marching fire
اتشهای هجومی
scramble net
تور بار یا فرود نفرات
strengths
توان رزمی تعداد نفرات
strength
توان رزمی تعداد نفرات
restaging
جابجا کردن سوارکردن نفرات
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
mass formation
ارایش هجومی انبوه
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
assault wire
سیم تلفن هجومی
undermanned
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
bunk
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunks
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
heavy assault weapon
جنگ افزار هجومی سنگین
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
boat flotilla
ناو گروه قایقهای هجومی
assault courses
میدان اموزش عملیات هجومی
assault lift
حمل و نقل هوایی هجومی
assault course
میدان اموزش عملیات هجومی
assault course
دوره اموزشی عملیات هجومی
assault courses
دوره اموزشی عملیات هجومی
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
pull the pace
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
providers
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
provider
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
short handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
short-handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
ground swell
امواج
sky wave
امواج اسمانی
electromagnetic waves
امواج الکترومگنتیک
hertzian waves
امواج هرتز
emissions
انتشار امواج
emission
انتشار امواج
pulse
امواج ضربانی
pulsing
ضربان امواج
tidal waves
امواج جزرومدی
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
radio waves
امواج رادیویی
interference
تداخل امواج
brain waves
امواج مغزی
ground waves
امواج زمینی
incoherent waves
امواج همدوس
crashing waves
امواج خروشان
spoondrift
ترشح امواج
pulsed
امواج ضربانی
gravitational waves
امواج جاذبه
gravity waves
امواج ثقلی
wander wave
امواج سیار
the waves of the sea
امواج دریا
thermal waves
امواج گرمایی
oscilloscope
اشکارسازی امواج
reverberations
برگشت امواج
gravitational waves
امواج گرانشی
transient wave
امواج سیار
tosser
دستخوش امواج
reverberation
برگشت امواج
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
hertzian wave
امواج هرتز hertz
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
bleeding
باند تداخل امواج
conical scanning
انتشار مخروطی امواج
echoed
برگشت امواج رادار
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
echo
برگشت امواج رادار
attenuation
افت قدرت امواج
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
tidal wave
امواج جذر و مدی
reverberation
برگشت دادن امواج
wave band
دسته امواج رادیو
propagation
پخش امواج یا اعلامیه
wave front
جبهه امواج رادیویی
reverberations
برگشت دادن امواج
conical scanning
ردیابی امواج به طورمخروطی
pulsing
پرتاب امواج انرژی
echoing
برگشت امواج رادار
echoes
برگشت امواج رادار
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
sea foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
ocean foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
spume
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
beach foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
beam width
عرض ستون امواج رادار
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
homing mine
مین حساس به انعکاس امواج
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
oscillograph
دستگاه ثبت نوسان امواج
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
oscilloscope
دستگاه نشان دهنده امواج
wave period
زمان تناوب امواج دریا
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
convergence zone
منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
radio navigation
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
cynometer
دستگاه اندازه گیری امواج
emitter
منتشر کننده پس دهنده امواج
oscilloscope
دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
junk surf
امواج نامناسب برای موج سواری
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
operating signal
چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
repeater jammer
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
sound box
جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
angstrom
واحد اندازه گیری طول امواج
emission
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emissions
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
doppler effect
اثر برگشت امواج روی فرستنده
balloon reflector
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com