English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
Other Matches
polyamide پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
to dash one's hopes امید کسی را نا امید کردن
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
eath اسان
easy اسان
easiest اسان
straightforward اسان
simplest اسان
simpler اسان
duck soup اسان
simple اسان
facile اسان
easier اسان
cushy اسان
cushiest اسان
cushier اسان
degage اسان
potty اسان
easygoing اسان
potties اسان
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
facilitate اسان کردن
easier پاس اسان
lollipops ضربه اسان
permissive اسان گیر
lollipop ضربه اسان
easy پاس اسان
facilitated اسان کردن
facilitating اسان کردن
facilitates اسان کردن
easiest پاس اسان
to sweep past اسان رفتن
easygoing اسان گیر
euthanasia مرگ اسان
to roll by اسان رفتن
to roll on اسان رفتن
permissiveness اسان گیری
soft loan وام اسان
soft loans وام اسان
light handed اسان راحت
to ease off اسان شدن
laxity اسان گیری
lenient اسان گیر
In the hope of. Hopingg that . . . . به امید …
desperate بی امید
amide امید
expectant of به امید
hope امید
expectations امید
esperance امید
trust امید
expectation امید
hoped امید
bereft of hope نا امید
hopes امید
trusts امید
trusted امید
hoping امید
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
cushily اسان وبی دردسر
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
glided سریدن اسان رفتن
glides سریدن اسان رفتن
happy go lucky اسان گذران بیمار
royal road اسان ترین راه
duck soup کار اسان وسهل
to take it easy کار را اسان گرفتن
glide سریدن اسان رفتن
leniency اسان گیری ارفاق
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
wet blanket نا امید کردن
gray نا امید بد بخت
silver lining روزنهی امید
wet blankets نا امید کردن
life expectancies امید به زندگی
to indulge a hope امید پروردن
unpromising بدون امید
life expectancy امید زندگی
life expectancy امید به زندگی
disappoints نا امید کردن
life expectancies امید زندگی
disappoint نا امید کردن
See you again . So long. به امید دیدار
expectance امید توقع
lay one's hopes on امید بستن به
expectancy امید توقع
ray of hope روزنه امید
to cherish the hope that ... امید بپرورند که ...
let someone down نا امید کردن
mathematical expectation امید ریاضی
promising امید بخش
collars کسب اسان امتیاز ضربه
mobility انتقال اسان منابع تولید
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
laughter مسابقه اسان برای بردن
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
collar کسب اسان امتیاز ضربه
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
turn over <idiom> نا امید وافسرده شدن
a rosy future آینده امید بخشی
expectation مقدار امید ریاضی
towardly امید بخش مطلوب
expectations مقدار امید ریاضی
To give up hope [abandon hope] قطع امید کردن
hope [for something] امید [برای چیزیی]
prospect [of something] امید موفقیت [در چیزی]
To give up in despaer . To lose hope . قطع امید کردن
expected value مقدار امید ریاضی
to build one's hope upon امید خودراروی 0000قراردادن
to r. one's hops in a person امید به کسی بستن
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
respired امید تازه پیدا کردن
to inspire a personwith hopes روح امید در کسی دمیدن
if things shape well مایه امید واری بودن
hope against hope <idiom> در نومیدی بسی امید است
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
rosy <adj.> امید بخش [نوید دهنده]
respire امید تازه پیدا کردن
respiring امید تازه پیدا کردن
To set ones hopes on something. امید خودرا به چیزی بستن
respires امید تازه پیدا کردن
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
There is little hope امید چندانی نمی رود (نیست )
to lay down ones hopes از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) . امید وارم نظرتان را تأمین کند
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
Something wI'll turn up . خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
the train runs without a stop میرود
i had no idea he was going که او میرود
he is going میرود
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
presumedly احتمال میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
the probability is احتمال میرود
if he goes اگر او میرود
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
drastic times call for drastic measures <idiom> [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeder کسی که خونش میرود
bleeders کسی که خونش میرود
in all probability احتمال کلی میرود
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
saltigrade کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
the scale preponderates کفه ترازو پایین میرود
he made a show of goung چنان وانمودکردکه گویی میرود
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
grifter فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
night walker کسیکه در خواب راه میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
where does this road lead to این راه بکجا میرود
churchgoer کسی که مرتب به کلیسا میرود
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
churchgoers کسی که مرتب به کلیسا میرود
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
companion hatchway راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
playgoer ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
day-trippers کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
companion ladder نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com