English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
heap انبوه گروه
heaping انبوه گروه
heaps انبوه گروه
Other Matches
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
bushier انبوه
grosses انبوه
grossest انبوه
grossing انبوه
masses انبوه
thick انبوه
grosser انبوه
multitude انبوه
luxuriant انبوه
bushy انبوه
bushiest انبوه
collective انبوه
multitudinous انبوه
thickset انبوه
lot انبوه
massing انبوه
heaping انبوه
gross انبوه
grossed انبوه
heap انبوه
thicker انبوه
vasty انبوه
rank انبوه
dense انبوه
tump انبوه
clumping انبوه
tufty انبوه
clumped انبوه
clump انبوه
multitudes انبوه
floccose انبوه
clumpy انبوه
densest انبوه
denser انبوه
ranks انبوه
agminated انبوه
overgrown انبوه
ranked انبوه
mass انبوه
heaps انبوه
cluster انبوه
aggregation انبوه
riffraff انبوه
agminate انبوه
clumps انبوه
thickest انبوه
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
denser انبوه احمق
clumping انبوه کردن
thicket درختزار انبوه
mass-production تولید انبوه
clumps انبوه کردن
agglomerate توده انبوه
mobbing انبوه مردم
mobbed انبوه مردم
mob انبوه مردم
aggregate انبوه توده
voluminous متراکم انبوه
aggregate انبوه سنگدانه
high mass consumption مصرف انبوه
clumped انبوه کردن
tussock دسته انبوه
densest انبوه احمق
overrun انبوه شدن
overrunning انبوه شدن
dense انبوه احمق
overruns انبوه شدن
flocculate انبوه شدن
shock head انبوه گیسو
clump انبوه کردن
thickets درختزار انبوه
mass انبوه توده
mobs انبوه مردم
aggregates انبوه توده
mass storage انبار انبوه
massing انبوه توده
acervate انبوه شده
mass unemployment بیکاری انبوه
lot توده انبوه
massed fire اتش انبوه
congest انبوه شدن
bike انبوه جمعیت
congeries انبوه کومه
bikes انبوه جمعیت
mass production تولید انبوه
rampant vegetation گیاهان انبوه
mass consumption مصرف انبوه
mass data دادههای انبوه
aggregates انبوه سنگدانه
mass memory حافظه انبوه
flags دم انبوه وپشمالوی سگ
flag دم انبوه وپشمالوی سگ
masses انبوه توده
overcrowd انبوه شدن
luxuriant vegetation گیاهان انبوه
tussocks دسته انبوه
central mass storage انباره انبوه مرکزی
overeun error خطای انبوه شده
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
mass production of goods تولید انبوه کالا
mass formation ارایش هجومی انبوه
age of mass consumption عصر مصرف انبوه
aggregate particles خردههای انبوه شده
flocculate بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
cloud توده انبوه تیره وگرفته
crowd بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
economies of scale صرفه جوئیهای تولید انبوه
clouds توده انبوه تیره وگرفته
crowds بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
removable mass storage انباره انبوه قابل انتقال
clouding توده انبوه تیره وگرفته
rain forest جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
profiled سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
profile سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
profiles سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiling سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
off the shelf محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
crowd گروه
thronged گروه
flocking گروه
flocks گروه
throngs گروه
throng گروه
thronging گروه
flocked گروه
flock گروه
hosted گروه
host گروه
clusters گروه
cluster bombs گروه
cluster bomb گروه
hosting گروه
hosts گروه
lot گروه
bevy گروه
companies گروه
many گروه
platoons گروه
platoon گروه
company گروه
crowds گروه
fries گروه
fry گروه
squads گروه
squad گروه
bunch گروه
bunched گروه
swarmed گروه
bunches گروه
bunching گروه
g , series گروه ژ
party گروه
swarm گروه
gangs گروه
gang گروه
frying گروه
covey گروه
assembly گروه
congregations گروه
congregation گروه
schools گروه
school گروه
attack group گروه تک
parcel گروه
parcels گروه
swarms گروه
herd گروه
batch گروه
batches گروه
multitude گروه
group گروه
ensign گروه
ensigns گروه
clique گروه
cliques گروه
concourses گروه
concourse گروه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com