English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
direct selection انتخاب مستقیم
Other Matches
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
straight line code کد خط مستقیم
beeline خط مستقیم
levelled مستقیم
straight مستقیم
first-hand مستقیم
right مستقیم
straight line خط مستقیم
straight line code کد مستقیم
direct <adj.> مستقیم
attributive مستقیم
straightest مستقیم
on line مستقیم
firsthand مستقیم
righting مستقیم
straightish مستقیم
levels مستقیم
leveled مستقیم
level مستقیم
directs مستقیم
straighter مستقیم
righted مستقیم
upstanding مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
straight line مستقیم
bee line خط مستقیم
directed مستقیم
option انتخاب
selection انتخاب
option حق انتخاب
options انتخاب
choice انتخاب
drafted انتخاب
suffrage حق انتخاب
choices انتخاب
excerption انتخاب
choicest انتخاب
election انتخاب
choicer انتخاب
drafts انتخاب
draft انتخاب
selecting انتخاب
selections انتخاب
franchise حق انتخاب
francs حق انتخاب
franc حق انتخاب
franchises حق انتخاب
options حق انتخاب
delegacy انتخاب
direct dye رنگینه مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
wall pass پاس مستقیم
proximate cause علت مستقیم
direct object مفعول مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
random access دستیابی مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
direct current جریان مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
direct taxes مالیاتهای مستقیم
indirect غیر مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
straightest قسمت مستقیم
intuitions درک مستقیم
intuition درک مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
direct control کنترل مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct support کمک مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
visual fire تیر مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
straighter قسمت مستقیم
direct file فایل مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
Go straight ahead. مستقیم بروید.
highroad صراط مستقیم
highroads صراط مستقیم
straight position فرم مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct material مواد مستقیم
straight قسمت مستقیم
direct fire اتش مستقیم
direct fire تیر مستقیم
uncurl مستقیم شدن
dressing مستقیم کنی
positive relation رابطه مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
directness مستقیم بودن
direct pressure فشار مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
line storm طوفان مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
d.c. جریان مستقیم
d.c جریان مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
straight edge لبه مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
dressings مستقیم کنی
straight line بخط مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
backstair غیر مستقیم
direct address نشانی مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
ambagious غیر مستقیم
sideway غیر مستقیم
through call مکالمه مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
aright مستقیم مستقیما
choosy انتخاب کننده
natural selection انتخاب طبیعی
selector انتخاب کننده
choiceless محروم از حق انتخاب
circuit switching انتخاب مدار
picked انتخاب شده
chose انتخاب کرده
chooser انتخاب کننده
choice of technology انتخاب تکنولوژی
breaks انتخاب شود
choosey انتخاب کننده
options شق انتخاب شده
chip select انتخاب تراشه
check boxes چهارگوشهای انتخاب
option شق انتخاب شده
screened انتخاب کردن
break انتخاب شود
screening, screenings انتخاب کردن
screens انتخاب کردن
seller's option انتخاب فروشنده
social selection انتخاب اجتماعی
selectivity حسن انتخاب
cooptation انتخاب درونی
choose انتخاب کردن
eligible شایسته انتخاب
eligible قابل انتخاب
the polls انتخاب گاه
sifts انتخاب کردن
sifted انتخاب کردن
sift انتخاب کردن
to make a choice of انتخاب کردن
opts انتخاب کردن
opting انتخاب کردن
opted انتخاب کردن
opt انتخاب کردن
ikons راهنمای انتخاب
icons راهنمای انتخاب
icon راهنمای انتخاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com