English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
social transmission انتقال اجتماعی
Other Matches
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ecclesiastics اجتماعی
processionary اجتماعی
Republicans اجتماعی
communally اجتماعی
socio political اجتماعی
societal اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
anti social ضد اجتماعی
communal اجتماعی
socio economic اجتماعی
ecclesiastic اجتماعی
public اجتماعی
social اجتماعی
Republican اجتماعی
the herd instinct حس اجتماعی
social instinct غریزه اجتماعی
social milieu محیط اجتماعی
asociality بی تفاوتی اجتماعی
social medicine پزشکی اجتماعی
social maturity بلوغ اجتماعی
social maladjustment ناسازگاری اجتماعی
social insurance بیمه اجتماعی
social learning یادگیری اجتماعی
posses نیروی اجتماعی
social lag پس افتادگی اجتماعی
social intelligence هوش اجتماعی
social integration یکپارچگی اجتماعی
social institution نهاد اجتماعی
gregarious اجتماعی دستهای
civic اجتماعی مدنی
social drive سائق اجتماعی
homo politicus انسان اجتماعی
social distance فاصله اجتماعی
social disparity نابرابری اجتماعی
social disintegration فروپاشی اجتماعی
social development توسعه اجتماعی
social cost هزینه اجتماعی
social control کنترل اجتماعی
undersocialized نارس اجتماعی
unsocialized اجتماعی نشده
social influence نفوذ اجتماعی
social effects سودهای اجتماعی
social elimination طرد اجتماعی
social inhibition بازداری اجتماعی
social immobility بی تحرکی اجتماعی
social hygiene بهداشت اجتماعی
social health بهداشت اجتماعی
social habit عادت اجتماعی
social good کالاهای اجتماعی
social fission شکافت اجتماعی
tact فرافت اجتماعی
social facilitation تسهیل اجتماعی
social exchange تبادل اجتماعی
biosocial زیستی- اجتماعی
social evolution تکامل اجتماعی
subversive اجتماعی و فرهنگی
social selection انتخاب اجتماعی
socializing اجتماعی کردن
socializes اجتماعی کردن
social role نقش اجتماعی
socialized اجتماعی کردن
social relations روابط اجتماعی
socialize اجتماعی کردن
social reinforcement تقویت اجتماعی
socialising اجتماعی کردن
socialises اجتماعی کردن
socialised اجتماعی کردن
socialization اجتماعی شدن
socialization اجتماعی کردن
social will اراده اجتماعی
social welfare رفاه اجتماعی
social self خود اجتماعی
social service خدمات اجتماعی
social situation موقعیت اجتماعی
social status موقعیت اجتماعی
social strcture ساخت اجتماعی
social surplus مازاد اجتماعی
social system نظام اجتماعی
social theory نظریه اجتماعی
social therapy درمان اجتماعی
social wealth ثروت اجتماعی
socializer اجتماعی کننده
social psychology روانشناسی اجتماعی
social phenomenon پدیده اجتماعی
social perception ادراک اجتماعی
social peace ارامش اجتماعی
social outlays مخارج اجتماعی
social organization سازمان اجتماعی
social norm هنجار اجتماعی
social need نیاز اجتماعی
social motive انگیزه اجتماعی
social mobility تحرک اجتماعی
asocial غیر اجتماعی
collective اشتراکی اجتماعی
social policy سیاست اجتماعی
social power قدرت اجتماعی
social psychiatry روانپزشکی اجتماعی
social programs برنامههای اجتماعی
sociocultural اجتماعی- فرهنگی
socioeconomic اجتماعی واقتصادی
socioeconomic اجتماعی- اقتصادی
sociogenesis پدیدایی اجتماعی
social type سنخ اجتماعی
sociopolitical اجتماعی وسیاسی
sociopolitical اجتماعی- سیاسی
sociopsychological اجتماعی- روانی
social pressure فشار اجتماعی
social status پایگاه اجتماعی
milieu محیط اجتماعی
milieus محیط اجتماعی
social capital سرمایه اجتماعی
collectivism سیستم اجتماعی
milieux محیط اجتماعی
socially از لحاظ اجتماعی
social science علوم اجتماعی
social sciences علوم اجتماعی
unsociable غیر اجتماعی
social benefit منفعت اجتماعی
Civil Service خدمات اجتماعی
social adjustment سازگاری اجتماعی
social self-concept خودپنداری اجتماعی
social services خدمات اجتماعی
social anomie بی هنجاری اجتماعی
social approval تایید اجتماعی
social attitude نگرش اجتماعی
social studies مطالعات اجتماعی
social behavior رفتار اجتماعی
social benefit نفع اجتماعی
social changes تغییرات اجتماعی
social scientist کارشناسعلوم اجتماعی
politico social سیاسی اجتماعی
social life زندگی اجتماعی
social contract قرارداد اجتماعی
subversives اجتماعی و فرهنگی
social engineering مهندسی اجتماعی
social work مددکاری اجتماعی
clambake اجتماعی درخارج
social workers کارگزار اجتماعی
unsocial غیر اجتماعی
social workers مددکار اجتماعی
social worker کارگزار اجتماعی
social adaptiveness انطباق اجتماعی
social worker مددکار اجتماعی
national insurance بیمه اجتماعی
civil rights حقوق اجتماعی
social class طبقه اجتماعی
social security تامین اجتماعی
social action اقدام اجتماعی
social consciousness هشیاری اجتماعی
social acceptance پذیرش اجتماعی
welfare کمکهای اجتماعی
posse نیروی اجتماعی
collective security تامین اجتماعی
psychosocial روانی- اجتماعی
politico social سیاسی و اجتماعی
social work خدمات اجتماعی
station موقعیت اجتماعی وضع
socioeconomic status پایگاه اجتماعی- اقتصادی
sociodrama نقش گزاری اجتماعی
public spirited دارای روحیه اجتماعی
socioeconomic وابسته به اقتصاد اجتماعی
dry rot فساد اجتماعی واخلاقی
social service موسسه تعاون اجتماعی
social stratification لایه بندی اجتماعی
social security program برنامه تامین اجتماعی
socionomics بوم شناسی اجتماعی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
social welfare function تابع رفاه اجتماعی
social welfare program برنامه رفاه اجتماعی
social security act قانون تامین اجتماعی
crew served weapon جنگ افزار اجتماعی
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
status وضع اجتماعی یا قانونی
social security system نظام تامین اجتماعی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
From a social standpoint ( viewpoint ) . ازنقطه نظر اجتماعی
social discount rate نرخ تنزیل اجتماعی
social dynamics پویش شناسی اجتماعی
social security benefits منافع تامین اجتماعی
social breakdown syndrome نشانگان فروپاشی اجتماعی
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
social interaction کنش متقابل اجتماعی
social insurance fund صندوق بیمههای اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com