English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
voluntary assignment انتقال ارادی
Other Matches
arbitrary ارادی
autonomic ارادی
intentional ارادی
wilfull ارادی
volitional ارادی
volitionary ارادی
volentary ارادی
voluntary ارادی
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
voluntarily بطور ارادی
involuntary غیر ارادی
voluntarism فرضیه ارادی
unintentional غیر ارادی
voluntary movement حرکت ارادی
voluntary unemployment بیکاری ارادی
automatic غیر ارادی
automatics غیر ارادی
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
instinctive خودبخود غیر ارادی
volitive حالت افعال ارادی
reflex action عمل غیر ارادی
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
autonomous خودکاربطور غیر ارادی
blepherospasm انقباض غیر ارادی پلک
tics حرکات غیر ارادی اندامها
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
knee-jerk حرکت غیر ارادی زانو
autonomic <adj.> خودکار [ارادی] [خود مختار]
tic حرکات غیر ارادی اندامها
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
automatization حرکت غیر ارادی حالت خودکار
cringed چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
assignment انتقال
transfers انتقال
transfer line خط انتقال
migration انتقال
assignments انتقال
transfer check انتقال
negotiation انتقال
conveyances انتقال
mittimus انتقال
conveyance انتقال
transformation انتقال
intuition انتقال
intuitions انتقال
conductance انتقال
metabasis انتقال
marque انتقال
line shaft انتقال
conduction انتقال
downloading انتقال
negotiations انتقال
abaloenation انتقال
convey انتقال
conveyed انتقال
conveying انتقال
conveys انتقال
translation انتقال
translations انتقال
transportation انتقال
displacement انتقال
shift انتقال
shifted انتقال
bail arm انتقال
transferring انتقال
shifts انتقال
devolution انتقال
transference انتقال
shift انتقال
move انتقال
transmissions انتقال
transmission انتقال
turn over انتقال
transition انتقال
transfer انتقال
transitions انتقال
transter انتقال
transmission line خط انتقال
deed of transfer سند انتقال
conductible قابل انتقال
convect انتقال یافتن
alienation انتقال مالکیت
conveying capacity قدرت انتقال
transfers انتقال دادن
energy transmission انتقال انرژی
transfer انتقال دادن
conveyable قابل انتقال
energy transfer انتقال انرژی
electron transition انتقال الکترون
demand shift انتقال تقاضا
demographic transition انتقال جمعیتی
data transfer انتقال داده ها
demountable قابل انتقال
descendible قابل انتقال
digital transmission انتقال دیجیتالی
digital transmission انتقال رقمی
doppler shift انتقال دوپلری
deed of transfer انتقال نامه
data communication انتقال اطلاعات
crawl carry انتقال خزشی
counter transference انتقال متقابل
alienated انتقال شده
gears انتقال دادن
geared انتقال دادن
gear انتقال دادن
transferred انتقال یافته
bail واگذاری انتقال
convection انتقال برق
convection انتقال گرما
asynchronous transmission انتقال غیرهمزمان
negotiator انتقال دهنده
negotiators انتقال دهنده
conditional transfer انتقال شرطی
change over انتقال بانکی
cessionary انتقال گیرنده
carry over انتقال دادن
capital flow انتقال سرمایه
block transfer انتقال بلوک
block transfer انتقال کندهای
block move انتقال بلوک
alienor انتقال دهنده
assignment of contract انتقال قرارداد
transferring انتقال دادن
alienator انتقال دهنده
alienable قابل انتقال
power transfer انتقال انرژی
transfer of technology انتقال تکنولوژی
transitivity انتقال پذیری
transmetalation انتقال فلز
transmination انتقال امین
transmissibility قابلیت انتقال
transmission facility وسیله انتقال
transmission of sound انتقال یاعبورصدا
transmission shaft محور انتقال
transmission system شبکه انتقال
transmission tower برج انتقال
transmissive قابل انتقال
transmissive انتقال یافته
transmittal انتقال سرایت
transmittance انتقال سرایت
transmittancy انتقال سرایت
transition time زمان انتقال
transition probability احتمال انتقال
transition period دوره انتقال
transfer of training انتقال اموزش
transfer operation عمل انتقال
transfer orbit مدار انتقال
transfer rate نرخ انتقال
transfer switch کلید انتقال
transfer table میز انتقال
transfer time زمان انتقال
transfer time مدت انتقال
transferee انتقال گیرنده
transferor انتقال دهنده
transferrer انتقال دهنده
transition moment گشتاور انتقال
transport number عدد انتقال
wireless transmission انتقال بی سیم
alacrity [speed] سرعت انتقال
celerity سرعت انتقال
easiness [quickness] سرعت انتقال
fleetness سرعت انتقال
nippiness سرعت انتقال
promptitude سرعت انتقال
promptness سرعت انتقال
rapidity سرعت انتقال
rapidness سرعت انتقال
speediness سرعت انتقال
speed of action سرعت انتقال
transfer number plate [British E] پلاک انتقال
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
swiftness سرعت انتقال
evocate انتقال دادن
light transmission انتقال نور
line generated error خطای انتقال
line transmission error خطای انتقال
lineshaft drive محرکه انتقال
mortmain انتقال ناپذیری
negative transfer انتقال منفی
negotiability انتقال پذیری
transferability انتقال پذیری
negotiable instruments اسنادقابل انتقال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com