Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
Other Matches
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
lisp
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lateral route
جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
intercalated strata
چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
radialized
دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
cont line
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
highlight
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
demonstrationist
کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
bouncer
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
harlequin
لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد
to play up to another actor
بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
sisteshood
انجمنی
associative
انجمنی
associative variable
متغیر انجمنی
associative storage
انباره انجمنی
associative stopage
انباره انجمنی
associative processor
پردازنده انجمنی
associative memory
حافظه انجمنی
join a society
عضو انجمنی شدن
quadrumvirate
انجمنی مرکب از چهار تن
take the chair
ریاست انجمنی را دارا بودن
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
associative addressing
پردازندهای که از حافظه انجمنی استفاده میکند
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
content addressable addressing
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
hitch
اویختن
hangs
اویختن
hang
اویختن
slouches
اویختن
slouched
اویختن
slouch
اویختن
hitches
اویختن
hitched
اویختن
lolls
اویختن
lolled
اویختن
lolling
اویختن
hitching
اویختن
slouching
اویختن
loll
اویختن
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
IETF
انجمنی که بخشی ای از TAB است و استانداردهای اینترنت را بیان میکند
pout
لب رابزیر اویختن
pouts
لب رابزیر اویختن
strap
باتسمه اویختن
pouting
لب رابزیر اویختن
cats
اویختن لنگر
cat
اویختن لنگر
bell
زنگ اویختن به
bells
زنگ اویختن به
impale
بر چوب اویختن
impaled
بر چوب اویختن
crucifying
برصلیب اویختن
hanging
عمل اویختن
crucify
بدار اویختن
impaling
بر چوب اویختن
crucifies
بدار اویختن
pouted
لب رابزیر اویختن
crucify
برصلیب اویختن
crucifies
برصلیب اویختن
impales
بر چوب اویختن
crucifying
بدار اویختن
straps
باتسمه اویختن
curl of the lip
برگرداندن یا اویختن لب
dangled
اویزان کردن اویختن
dangles
اویزان کردن اویختن
dangle
اویزان کردن اویختن
hang out
محل اویختن چیزی
hang out
اویختن سماجت ورزیدن
appending
اویختن پیوست کردن
dangling
اویزان کردن اویختن
appends
اویختن پیوست کردن
append
اویختن پیوست کردن
appended
اویختن پیوست کردن
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
scaffolds
سکوب زدن بدار اویختن
scaffold
سکوب زدن بدار اویختن
excruciate
شکنجه کردن برصلیب اویختن
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
gantline
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
on
عهده
undertaking
عهده
responsibilities
عهده
responsibility
عهده
take over
به عهده گرفتن
afforded
از عهده برامدن
afford
از عهده برآمدن
charges
عهده دارکردن
cope
از عهده برامدن
affords
از عهده برامدن
take out
از عهده برامدن
acquit
از عهده برآمدن
charges
عهده داری
charge
عهده داری
to be incapable
از عهده بر نیامدن
coped
از عهده برامدن
copes
از عهده برامدن
responsible
عهده دار
entrusted
عهده دار
affording
از عهده برامدن
undertaking
به عهده گرفتن
charged
عهده دار
incumbency
عهده داری
copings
از عهده برامدن
charge
عهده دارکردن
stand
عهده دارشدن موقعیت
be up to
به عهده کسی بودن
assumes
عهده دار شدن
assume
عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
draws
کشیده شدن عهده
guaranteed
عهده دار شدن
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
sponsorship
عهده گیری اعانت
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
drawn on
کشیده شدن عهده
guarantees
عهده دار شدن
draw
کشیده شدن عهده
guarantee
عهده دار شدن
draw on
عهده کسی برات کشیدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
answers
جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
emprise
تقریر عهده دار شدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
array
می باشند
the like of you
باشند
arrays
می باشند
lazy tongs
چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
eisa
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
inclusion
B درست باشند
implication
B درست باشند
shearling
چیده باشند
implications
B درست باشند
to be of the opinion that ...
به این عقیده باشند که ...
to be tuned in to a channel
کانالی را گرفته باشند
cradle scythe
داسی که درچهارچوب کارگذاشته باشند
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
draught beer
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
beer on draught
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
pinole
ارد ذرت بو داده که با شکرامیخته باشند
picked quarrel
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
floating harbour
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com