Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
sd
انحراف معیار گروه نمونه
Other Matches
sigma
انحراف معیار
standard deviation
انحراف معیار
g
نمونه معیار
standardized
مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standard item
اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standards
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
deviations
انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
deviation
انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
drifted
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifts
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
ppi gauge
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
scitovsky double criterion
معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
preccession
انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
apparent wander
انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
undisturbed sample
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
standard
معیار
norm
معیار
paragon
معیار
paragons
معیار
norms
معیار
criterion
معیار
touchstone
معیار
touchstones
معیار
tested
معیار
canonical
معیار
test
معیار
tests
معیار
standards
معیار
received
معیار
sampled
معیار
sample
معیار
yardstick
معیار
yardsticks
معیار
gauge
معیار
dimension
معیار
benchmarks
معیار
rate of dosage
معیار
gauges
معیار
gauged
معیار
dimensions
معیار
benchmark
معیار
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
standard error
خطای معیار
standard score
نمره معیار
STD
مخفف معیار
sigma score
نمره معیار
gauge
مقیاس معیار
gray code
معیار GREY
criterion of degeneracy
معیار تبهگنی
standardization
معیار گیری
gauges
مقیاس معیار
standard of living
معیار زندگی
STDs
مخفف معیار
gauged
مقیاس معیار
standard
یکسان معیار
pareto criterion
معیار پاراتو
standard stimulus
محرک معیار
standards
یکسان معیار
system standard
معیار سیستم
standards of living
معیار زندگی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
sed
خطای معیار تفاوت
standard error of mean
خطای معیار میانگین
standard error of estimate
خطای معیار براورد
standard error of difference
خطای معیار تفاوت
wire gauge
معیار ضخامت سیم
Greenwich Mean Time
معیار ساعت گرینویچ
sigmagram
نگاره نمرات معیار
air quality criterion
معیار کیفیت هوا
sm
خطای معیار میانگین
criterion
معیار نشان قطعی
apparent recession
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
standard progressive matrices test
ازمون ماتریسهای مدرج معیار
standardization
مطابق معیار خاص دراوردن
printed
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
SE
خطای معیار اندازه گیری
prints
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
standard error of measurement
خطای معیار اندازه گیری
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
carats
معیار اندازه گیری کیفیت طلا
carat
معیار اندازه گیری کیفیت طلا
substandard
زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
transvaluate
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvalue
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
draft quality
معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
negligence
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
utilitarianism
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
diversions
انحراف
diversion
انحراف
deflect
انحراف
variance
انحراف
distortions
انحراف
falloff
انحراف
leeway
انحراف
skews
انحراف
skewing
انحراف
skew
انحراف
lapse
انحراف
lapses
انحراف
deviancy
انحراف
metabasis
انحراف
distortion
انحراف
inclination
انحراف
obliqueness
انحراف
digression
انحراف
convergence
انحراف
petty offence
انحراف
deflects
انحراف
deflecting
انحراف
deflected
انحراف
lapsing
انحراف
declination
انحراف
aberration
انحراف
offsetting
انحراف
perversity
انحراف
corruption
انحراف
deviation
انحراف
perversions
انحراف
offset
انحراف
deflection
انحراف
perversion
انحراف
deviations
انحراف
deflections
انحراف
deviance
انحراف
slope
انحراف
aberrance
انحراف
agonic
بی انحراف
detour
انحراف
detours
انحراف
slopes
انحراف
sloped
انحراف
obliquity
انحراف اخلاقی
turn off
نقطه انحراف
turn-off
نقطه انحراف
deviations
انحراف جنسی
declinometer
انحراف سنج
absolute deviation
انحراف مطلق
mean deviation
انحراف میانگین
stadia line
خط انحراف سبقت
post deflection focusing
تمرکز پس از انحراف
rhumb line
خط انحراف کشتی
residual deviation
انحراف مانده
turn-offs
نقطه انحراف
precession
انحراف مسیر
grid declination
انحراف شبکه
quartile deviation
انحراف چارک
sinuosity
انحراف اخلاقی
quartile deviation
انحراف چارکی
refractile
انکساری انحراف
range deviation
انحراف بردی
range of variation
ناحیه انحراف
sag correction
تصحیح انحراف
deviations
انحراف سمتی
tilt angle
زاویه انحراف
drifts
انحراف سمتی
perturbations
انحراف اختلال
drifted
انحراف سمتی
deflection pattern
مستطیل انحراف
revulsion
انحراف درد
drift
انحراف سمتی
image deflection
انحراف تصویر
magnetic deflection
انحراف مغناطیسی
diversion
انحراف از جهتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com