Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
ooze
اهسته جریان یافتن
oozed
اهسته جریان یافتن
oozes
اهسته جریان یافتن
oozing
اهسته جریان یافتن
Other Matches
drifting
مقصود جریان اهسته
drifted
مقصود جریان اهسته
drifts
مقصود جریان اهسته
drift
مقصود جریان اهسته
stews
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
tap
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
slowing
اهسته
largo a
اهسته
slow
اهسته
indistinct
اهسته
slowly
اهسته
tardo
اهسته
at a slow pace
اهسته
below ones breath
اهسته
catlike
اهسته رو
quietly
اهسته
cattish
اهسته رو
slows
اهسته
ritardando
اهسته تر
plodder
اهسته رو
slowest
اهسته
slower
اهسته
slowed
اهسته
fabian
اهسته رو
lentamente
اهسته
low
اهسته
low low
اهسته اهسته
languidly
اهسته
lightly
اهسته
slow down
اهسته
limper
اهسته رو
lento a
اهسته
slow footed
اهسته
silently
اهسته
gradual
اهسته
jogs
اهسته دویدن
jogged
اهسته دویدن
jog
اهسته دویدن
to wear away
اهسته راندن
simmers
اهسته جوشیدن
sluggish
بطی اهسته رو
slacken
اهسته کردن
crawls
اهسته خزیدن
to burn down ar low
اهسته ترسوختن
crawled
اهسته خزیدن
crawl
اهسته خزیدن
dead slow
خیلی اهسته
dogtrot
یورتمه اهسته
to burn down or low
اهسته ترسوختن
tap
اهسته زدن
dink
ضربه اهسته
languid
بی حال اهسته
slackens
اهسته کردن
simmering
اهسته جوشیدن
tapped
اهسته زدن
tapping
اهسته زدن
tip
ضربت اهسته
tipping
ضربت اهسته
jiggles
تکان اهسته
mealy mouthed
اهسته حرف زن
andante
نسبتا اهسته
mealy-mouthed
اهسته حرف زن
jiggle
تکان اهسته
jiggled
تکان اهسته
goose-step
قدم اهسته
goose-stepped
قدم اهسته
slackened
اهسته کردن
slackening
اهسته کردن
simmered
اهسته جوشیدن
simmer
اهسته جوشیدن
low
پایین اهسته
trickle charge
پر کردن اهسته
jogging
اهسته دویدن
jiggling
تکان اهسته
goose-steps
قدم اهسته
goose-stepping
قدم اهسته
lagging
اهسته کند
rallenttando
بتدریج اهسته تر
trudged
قدم اهسته
trudges
قدم اهسته
dab
اهسته زدن
slow ahead
اهسته به جلو
jog trot
کاریکنواخت و اهسته
slow paced
اهسته خرام
goose step
قدم اهسته
lockstep
قدم اهسته
susurration
سخن اهسته
softens
اهسته ترکردن
trudging
قدم اهسته
to slack up
کم کم اهسته کردن
dabs
اهسته زدن
soften
اهسته ترکردن
piaffer
یورتمه اهسته
percuss
اهسته زدن به
dabbed
اهسته زدن
pianissimo
بسیار اهسته
slid
اهسته رفتن
trudge
قدم اهسته
slow and steady
اهسته وپیوسته
largo
اهسته و مفصل
softened
اهسته ترکردن
slow paced
اهسته گام
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
ruffles
صدای طبل اهسته
decelerates
کندکردن اهسته کردن
steady on
اهسته به سمت هدف
decants
اهسته خالی کردن
coddle
اهسته جوشاندن یا پختن
indistinct noise
صدای اهسته و نامعلوم
ruffle
صدای طبل اهسته
coddled
اهسته جوشاندن یا پختن
to tread light
اهسته لگد زدن
ruffling
صدای طبل اهسته
creeper
گوی غلطان و اهسته
jiggled
اهسته تکان دادن
doggo
اهسته ناپدید شونده
jiggles
اهسته تکان دادن
whispery
اهسته صحبت کننده
jiggling
اهسته تکان دادن
decelerate
کندکردن اهسته کردن
decelerated
کندکردن اهسته کردن
joggers
کسیکه اهسته می دود
decant
اهسته خالی کردن
decanted
اهسته خالی کردن
decanting
اهسته خالی کردن
clammy
سرد ومرطوب اهسته رو
slow motion picture
تصویر با حرکت اهسته
slow burning conductor
سیم اهسته سوز
creepers
گوی غلطان و اهسته
jiggle
اهسته تکان دادن
heavy footed
اهسته وسنگین درحرکت
gentlest
اهسته ملایم کردن
feather
اهسته زدن گوی
fox trot
یورتمه اهسته اسب
jogger
کسیکه اهسته می دود
slow
اهسته کردن یاشدن
slowing
اهسته کردن یاشدن
gentle
اهسته ملایم کردن
slowest
اهسته کردن یاشدن
decelerating
کندکردن اهسته کردن
slower
اهسته کردن یاشدن
slowed
اهسته کردن یاشدن
tap
ضربت اهسته شیر
tapped
ضربت اهسته شیر
slows
اهسته کردن یاشدن
gentler
اهسته ملایم کردن
tapping
ضربت اهسته شیر
coddling
اهسته جوشاندن یا پختن
elutriate
اهسته خالی کردن
coddles
اهسته جوشاندن یا پختن
to speak under one's breath
اهسته سخن گفتن
cooed
اهسته بازمزمه ادا کردن
spiller
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
joggers
دونده با گامهای اهسته ومنظم
retard
عقب انداختن اهسته کردن
coo
اهسته بازمزمه ادا کردن
coos
اهسته بازمزمه ادا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com