English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
as little as possible اینقدر کم که امکان پذیر باشد
Other Matches
to make every effort تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
contrivable <adj.> امکان پذیر
achievable <adj.> امکان پذیر
conceivable امکان پذیر
doable <adj.> امکان پذیر
makable <adj.> امکان پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
workable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
practicable <adj.> امکان پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
conceivably بطور امکان پذیر
feasible امکان پذیر میسر
impossible امکان نا پذیر نشدنی
to throw open the door to امکان پذیر کردن
possible امکان پذیر میسر
contingently <adv.> بطور امکان پذیر
possibly <adv.> بطور امکان پذیر
conceivably <adv.> بطور امکان پذیر
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
estoppel اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
SMB که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
java مجموعهای از توابع استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد از دورن برنامه java به پایگاه داده دستیابی داشته باشد
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
this much اینقدر
thus far اینقدر
thus much اینقدر
so much اینقدر
so far اینقدر
as ... as <adv.> اینقدر... که
so اینقدر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
for all تا آنجایی که [اینقدر که]
Stop complaining. [اینقدر] نق نزن.
It cant be all that bad. نه بابا اینقدر هم بد نیست
Stop complaining. [اینقدر] شکایت نکن.
Winsock امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
What's taking so long? چرا اینقدر طول میکشد؟
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
Whatever did he say to make you so angry . مگر چه گفت که اینقدر عصبانی شدی ؟
We were all so anxious about you. ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
Get a move on . Expedite it . اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
Dont brag about doing this and that . اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
Enough already! [American E] دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
We've never had it so good. <idiom> وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
So much for ... ! <idiom> اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
So much for that. <idiom> اینقدر [کار یا صحبت و غیره ] کافی است درباره اش. [اصطلاح روزمره]
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
soluble حل پذیر
cleavable رخ پذیر
pi acceptor پی پذیر
pliable خم پذیر
solvable حل پذیر
eventualities امکان
posse امکان
posses امکان
feasibility امکان
possible امکان
possibilities امکان
possibility امکان
eventuality امکان
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
permeable رطوبت پذیر
computable محاسبه پذیر
consolable تسلی پذیر
criticizable انتقاد پذیر
countable شمارش پذیر
contractible انقباض پذیر
reversible واگشت پذیر
reversible برگشت پذیر
contractile ترنج پذیر
corrigible اصلاح پذیر
mendable اصلاح پذیر
corruptible فساد پذیر
refornable اصلاح پذیر
permeable نشت پذیر
permeable نفوذ پذیر
reformable اصلاح پذیر
compressible تراکم پذیر
commutative جابجایی پذیر
impressionable اثر پذیر
chargeable اتهام پذیر
chromatophil رنگ پذیر
chromophil رنگ پذیر
civilizable تمدن پذیر
impressionable تاثر پذیر
applicable کاربرد پذیر
coercible اجبار پذیر
cogitable اندیشه پذیر
applicable کاربست پذیر
colorable رنگ پذیر
colourable رنگ پذیر
commensurable تناسب پذیر
associative شرکت پذیر
curable علاج پذیر
deceivable فریب پذیر
inevitable چاره نا پذیر
shock absorbers ضربه پذیر
educable اموزش پذیر
shock absorber ضربه پذیر
electron acceptor الکترون پذیر
inexhaustible خستگی نا پذیر
endurable تحمل پذیر
sufferable تحمل پذیر
enumerable شمارش پذیر
indissoluble تجزیه نا پذیر
associable انس پذیر
evadable طفره پذیر
evitable اجتناب پذیر
executable انجام پذیر
executable اجرا پذیر
doughface تلقین پذیر
limitable محدودیت پذیر
distensible انبساط پذیر
decidable تصمیم پذیر
deductible مالیات پذیر
deformable دگردیس پذیر
demurrable اعتراض پذیر
denominable تسمیه پذیر
depreciable استهلاک پذیر
destructible انهدام پذیر
differentiable تشخیص پذیر
dilatable اتساع پذیر
disciplinable تعلیم پذیر
avoidable اجتناب پذیر
disciplinable انضباط پذیر
disintegrable تجزیه پذیر
disputable اعتراض پذیر
dissoluble تجزیه پذیر
exepandable بسط پذیر
exceptionable اعتراض پذیر
elastic انعطاف پذیر
detachable جدایی پذیر
verifiable تحقیق پذیر
additive جمع پذیر
reactive واکنش پذیر
additives جمع پذیر
vulnerable اسیب پذیر
vulnerable زخم پذیر
expendable مصرف پذیر
supple انعطاف پذیر
supple تغییر پذیر
combustible احتراق پذیر
measurable سنجش پذیر
transferable انتقال پذیر
estimable تخمین پذیر
extendable توسعه پذیر
divisible بخش پذیر
bearable تحمل پذیر
peaceable اشتی پذیر
changeable تغییر پذیر
separable تفکیک پذیر
variable تغییر پذیر
variables تغییر پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com