English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The light doesn't work. این چراغ برق کار نمیکند.
Other Matches
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
doesn't نمیکند
it makees no difference تفاوتی نمیکند
it makees no difference فرقی نمیکند
it is secure عیب نمیکند
why does he not admit it چراتصدیق نمیکند
constants آنچه تغییر نمیکند
static که در زمان تغییر نمیکند. 2-
it is not in good workingorder خوب کار نمیکند
constant آنچه تغییر نمیکند
it is indifferent to me برای من فرقی نمیکند
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
fixes رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fixes فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
The heating doesn't work. این سیستم حرارتی کار نمیکند.
incompatible ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
sticking point حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
sticking points حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
The heating doesn't work. این سیستم گرمایشی کار نمیکند.
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
inert که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
inactive آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
weedless قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
the face remains مطلب همانست که هست فرق نمیکند
defective خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
chromometer ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
infallibilist کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
timberline خط مفروضی که بالای ان هیچ درختی رشد نمیکند
landing zone فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
deadbeat <idiom> شخصی که هیچ وقت قرضش را پرداخت نمیکند
no parity ارسال داده که در بیت پاریتی استفاده نمیکند
down مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
locals وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
non impact printer که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
local وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
jus ex injuria non oritur تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
nonlinear مدار الکترونیکی که خروجی آن نسبت به ورودی خط ی تغییر نمیکند
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
freeing پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
down مدت زمانیکه سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بی استفاده است
frees پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
fixes برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
fix برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
ro ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش را می پذیرد , وارسال نمیکند
freed پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
doa شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
subroutine زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
static زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
zero slot lan شبکه محلی که از آداپتور داخلی استفاده نمیکند و به جای آن از پورت مخصوص
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
non procedural language زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
fellow traveler کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
i/o روش انتساب آدرس خاص به هر پورت ورودی /خروجی که فضای حافظه را استفاده نمیکند
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fielded مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fields مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
faulted مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faults مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
lampad چراغ
lampers چراغ
lamplighter چراغ چی
lamp چراغ
overtaking light چراغ
white steaming light چراغ
nightlight چراغ کم سو
lamps چراغ
nightlights چراغ کم سو
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
locals آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
anchor light چراغ لنگر
riding lights چراغ لنگر
head lamp چراغ پیشانی
fixed light چراغ ثابت
gaslight چراغ گاز
aiming post light چراغ شاخص
incandescent mantle توری چراغ
indicating lamp چراغ راهنما
alternating light چراغ متغیر
spirit lamp چراغ الکلی
abat jour پرتوافکن چراغ
alcohol lamp چراغ الکلی
alcohol burner چراغ الکلی
aiming light چراغ شاخص
activity light چراغ فعالیت
dim light چراغ جنگی
dashboard light چراغ داشبورد
blinker چراغ چشمک زن
electric lamp چراغ برق
battle lights چراغ پلیس
electric bulb چراغ برق
electric torch چراغ قوهای
torch light چراغ قوهای
fanal چراغ گشتی
battle lantern چراغ خطرجنگی
flash light چراغ قوه
battery lamp چراغ قوه
flashing light چراغ چشمک زن
acetylene burner چراغ استیلنی
gas flame چراغ گازی
dome light چراغ برجک
lampshades گنبدهی چراغ
lampshade گنبدهی چراغ
come-ons چراغ زدن
come-on چراغ زدن
warning light چراغ خطر
traffic signal چراغ راهنمایی
stop lamp چراغ ترمز
stereopticon چراغ عکس
standing light چراغ پلیسی
standing light چراغ ثابت
leading light چشم و چراغ
leading lights چشم و چراغ
indicator چراغ راهنما
light چراغ برق
nightlights چراغ خواب
nightlight چراغ خواب
safety lamp چراغ ایمنی
safety lamp چراغ اطمینان
light list چراغ نامه
light line خط چراغ جنگی
light house چراغ دریایی
landing light چراغ فرود
lampron چراغ موشی
lamppost تیر چراغ
lampblack دوده چراغ
stop light چراغ ترمز
lamp stand چراغ دان
kerosone نفت چراغ
lucernal چراغ دار
mantle burner چراغ توری
pressure lamp چراغ تلمبهای
portable standard چراغ ایستا
portable standard چراغ مطالعه
portable lamp چراغ سیار
portable lamp چراغ گردان
pocket lamp چراغ قوه
paraffin oil نفت چراغ
occulting light چراغ ممتد
miner's lamp چراغ معدن
mantle lamp چراغ توری
kerosine نفت چراغ
magic lanterns چراغ عکس
lamp لامپ چراغ
torch چراغ قوه
torched چراغ قوه
torches چراغ قوه
gas lights چراغ گازی
gas light چراغ گازی
mantles توری چراغ
mantle توری چراغ
lightest چراغ راهنمایی
lighted چراغ راهنمایی
stoplight چراغ ترمز
lamp-post تیر چراغ
stoplights چراغ ترمز
lamp post تیر چراغ
light bulbs چراغ برق
light bulb چراغ برق
blowtorches چراغ جوشکاری
light چراغ راهنمایی
lanterns چراغ توری
torching چراغ قوه
kerosene نفت چراغ
spotlights چراغ نورافکن
spotlighting چراغ نورافکن
spotlighted چراغ نورافکن
spotlight چراغ نورافکن
bunsen burner چراغ بونزن
bunsen burners چراغ بونزن
lamplight روشنائی چراغ
lamps لامپ چراغ
lanterns چراغ دریایی
lanterns چراغ بادی
lantern چراغ توری
lantern چراغ دریایی
lantern چراغ بادی
limelight چراغ یانورقوی
neon چراغ نئون
lamp-posts تیر چراغ
red light چراغ خطر
beacons چراغ دریایی
red lights چراغ سمت چپ
red light چراغ قرمز
hurricane lamp چراغ بادی
traffic light چراغ راهنمایی
red lights چراغ خطر
red lights چراغ قرمز
red light چراغ سمت چپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com