English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
Other Matches
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antisocial مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
ethic غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralises نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
kidney کلیه
kidneys کلیه
all- کلیه
reins کلیه ها
all کلیه
moral اخلاقی
petulance بد اخلاقی
ethical اخلاقی
petulancy بد اخلاقی
immorality بد اخلاقی
gnomic اخلاقی
nephralgia قولنج کلیه
renal calculus ریگ کلیه
reniform شبیه کلیه
all men کلیه مردم
entireforce کلیه قوا
reniform کلیه مانند
renal وابسته به کلیه ها
entireforce کلیه نیرو
paranephric مجاور کلیه
renal gravel ریک کلیه
renal gravel حصات کلیه
all hands کلیه پرسنل
floating kidney کلیه متحرک
all arms کلیه نیروها
nephroptosis کلیه متحرک
fable حکایت اخلاقی
ethical relativism نسبیت اخلاقی
moral perception حس تشخیص اخلاقی
apologue حکایت اخلاقی
moral education اموزش اخلاقی
principle اصل اخلاقی
maxim گفته اخلاقی
bywords گفته اخلاقی
byword گفته اخلاقی
principle اخلاقی کردن
maxims گفته اخلاقی
fables حکایت اخلاقی
parables داستان اخلاقی
ethicize اخلاقی کردن
precepts قاعده اخلاقی
moralistic تحمیلگر اخلاقی
good naturedly به خوش اخلاقی
precept قاعده اخلاقی
dual morality دوگانگی اخلاقی
superego شخصیت اخلاقی
imputability مسئولیت اخلاقی
immorally از ازروی بد اخلاقی
obliquity انحراف اخلاقی
sinuosity انحراف اخلاقی
immoral غیر اخلاقی
parable داستان اخلاقی
ethical code ضوابط اخلاقی
conducting رفتار اخلاقی
conducts رفتار اخلاقی
conducted رفتار اخلاقی
conduct رفتار اخلاقی
code of ethics ضوابط اخلاقی
low [morally bad] <adj.> بد [از نظر اخلاقی]
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
against all risks در براب کلیه خطرات
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
azoth علاج کلیه دردها
paranephros غده روی کلیه
reins محل کلیه در بدن
moral realism واقع نگری اخلاقی
perversion انحراف جنسی یا اخلاقی
perversions انحراف جنسی یا اخلاقی
axiological مبحث نوامیس اخلاقی
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
generosity <adj.> گذشت [صفت اخلاقی]
tropologic دارای تفسیر اخلاقی
psychodrama نمایش اخلاقی وانتقادی
on principle از لحاظ قیود اخلاقی
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
fortitude شهامت اخلاقی شکیبایی
foible صعف اخلاقی ضعف
frailly بطورشکننده باضعف اخلاقی
cloaca مرکز مفاسد اخلاقی
foibles صعف اخلاقی ضعف
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
To be short tempered with someone. با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
inofficious خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
axiomatic حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
principle مرام اخلاقی قاعده کلی
moralist فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
scruple نهی اخلاقی وسواس باک
moralists فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
deontology وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
puritanic سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
de rigueur از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
I feel morally bound to … از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
to draw a moral معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
utilitarian معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to point a moral اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
shyster کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
preachify بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
frailty نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
pure interest سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
doctrines اصول
ism : اصول
teaching اصول
root اصول
teachings اصول
ism اصول
technic اصول
doctrine اصول
nitty-gritty اصول
roots اصول
tenet اصول
principles اصول
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
economic principles اصول اقتصادی
denial measures اصول ممانعت
theories اصول نظری
chung shin اصول تکواندو
general principles اصول کلی
creationism اصول افرینش
rational principle اصول عقلیه
copernician system اصول کپرنیک
constitutionalism اصول مشروطیت
relativity principles اصول نسبیت
monopolosm اصول انحصار
principles of economics اصول اقتصاد
mormonism اصول mormon ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com