Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
It is to your taste (liking).
باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
Other Matches
fashionmonger
علاقمند به مد وسلیقه
standards
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
down one's alley
<idiom>
مناسب ذوق وسلیقه
To draw on peoples taste and talent .
از ذوق وسلیقه مردم مایه گرفتن
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
tusk
دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tusks
دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tooth enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
tooth whitening
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
tooth bleaching
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
dental enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dentin
عاج دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental pulp
مغز دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
pulpa
مغز دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dentine
عاج دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
pulpa
پالپ دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental pulp
پالپ دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
dental caries
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
dental decay
[Caries dentium]
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
dentalgia
دندان درد
[دندان پزشکی]
tooth decay
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
caries
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
odontalgia
دندان درد
[دندان پزشکی]
cavities
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
odontodynia
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental restoration
ترمیم دندان
[دندان پزشکی]
dental filling
ترمیم دندان
[دندان پزشکی]
toothache
{sg}
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental filling
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
tooth pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
dental restoration
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
odontogenic pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
pain in tooth
دندان درد
[دندان پزشکی]
toothache
دندان درد
[دندان پزشکی]
odontology
دندان شناسی دندان پزشکی
toothaches
دندان درد ها
[دندان پزشکی]
gam
دندان گراز یا دندان کج دهان
tooth pick
خلال دندان دندان کاو
congurous
مطابق
corresponding to
مطابق با
corresponding to
مطابق
correspoundent
مطابق
secundumn
مطابق
pursuant
مطابق
incompliance with
مطابق
even with
مطابق
frae
مطابق
complied with
مطابق با
correspounding
مطابق
similiar
مطابق
respondent
مطابق
respondents
مطابق
similar
مطابق
confirming
مطابق
according
مطابق
corresponding
مطابق
accordant
مطابق
consilient
مطابق
agreeably to
مطابق
in register
مطابق
in keeping
مطابق
matched
مطابق
according to
مطابق
from
مطابق
after
مطابق
correspondent
مطابق
correspondents
مطابق
complying
مطابق با
within
مطابق
comply
مطابق با
complies
مطابق با
complied
مطابق با
correspound
مطابق بودن
pursuant to
مطابق برحسب
relevant
وابسته مطابق
synchronised
مطابق بودن
adjust
مطابق کردن
at my request
مطابق با تقاضای من
trendiest
مطابق آخرین مد
up to date
مطابق روز
posher
مطابق مد روز
to correspond to
مطابق بودن
up-to-date
مطابق روز
constitutionally
مطابق قانون
corresponding
مطابق متشابه
testamentary
مطابق با وصیت
physiologically
مطابق فیزیولوژی
after the manner of
بتقلید مطابق
synchronizes
مطابق بودن
orthodox
مطابق مرسوم
synchronize
مطابق بودن
as usual
مطابق معمول
astronomically
مطابق هیئت
synchronising
مطابق بودن
synchronises
مطابق بودن
by my watch
مطابق ساعت من
by the square
مطابق نمونه
to
برحسب مطابق
trendier
مطابق آخرین مد
trendy
مطابق آخرین مد
conform to
مطابق بودن با
synchrinized
مطابق بودن
corresponds
مطابق بودن
geometrically
مطابق هندسه
poshest
مطابق مد روز
homologize
مطابق شدن
hygienically
مطابق بهداشت
correspond
مطابق بودن
in accordance with
مطابق موافق
fashionably
مطابق معمول
traditionally
مطابق احادیث
posh
مطابق مد روز
pedagogically
مطابق فن تعلیم
corresponded
مطابق بودن
newfashioned
مطابق مد روز
cut and dried
مطابق نقشه وبرنامه
meets
مطابق شرایط بودن
classics
مطابق بهترین نمونه
currencies
مطابق روز بودن
anno hegirae
مطابق تقویم هجری
currency
مطابق روز بودن
keping with one's view
مطابق نظرکسی بودن
anatomically
مطابق علم تشریح
ideal
مطابق نمونه واقعی
cut and dry
مطابق نقشه وبرنامه
cut-and-dried
مطابق نقشه وبرنامه
technically
مطابق اصول فنی
pedagogically
مطابق علم اموزش
to keep step to a band
مطابق موزیک پازدن
constitutional
مطابق قانون اساسی
musically
مطابق اصول موسیقی
ideals
مطابق نمونه واقعی
accentually
مطابق تکیه صدا
true copy
رونوشت مطابق با اصل
true life
مطابق زندگی روزمره
reconstructions
نمونه مطابق اصل
reconstruction
نمونه مطابق اصل
classic
مطابق بهترین نمونه
parallels
نظیر مطابق بودن با
parallelling
نظیر مطابق بودن با
ethnologically
مطابق علم نژادشناسی
discretionally
مطابق میل و اختیار
quite the thing
مطابق بارسم معمول
dialectically
مطابق قواعد منطق
up-to-date
مطابق اخرین طرز
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
metronomic
مطابق میزانه شمار
modular
مطابق اندازه یامقیاس
biblical
مطابق کتاب مقدس
parallelled
نظیر مطابق بودن با
paralleling
نظیر مطابق بودن با
paralleled
نظیر مطابق بودن با
meet
مطابق شرایط بودن
parallel
نظیر مطابق بودن با
up to date
مطابق اخرین طرز
ethically
مطابق علم اخلاق
updates
مطابق روز پیش بردن
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
answers
بدرد خوردن مطابق بودن
with the sun
مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise
مطابق گردش عقربک ساعت
updated
مطابق روز پیش بردن
orthodox
مطابق عقاید کلیسای مسیح
ethnically
مطابق علم طوایف بشر
sovietize
مطابق رژیم شوروی کردن
ideally
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
answer
بدرد خوردن مطابق بودن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
moresque
مطابق با سبک مغربیهای افریقا
scriptural
مطابق متن کتاب مقدس
answered
بدرد خوردن مطابق بودن
answering
بدرد خوردن مطابق بودن
update
مطابق روز پیش بردن
standardization
مطابق معیار خاص دراوردن
synchronises
همزمان شدن با هم مطابق کردن
modelled
مطابق مدل معینی در اوردن
standardised
مطابق درجه معینی دراوردن
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
standardizing
مطابق درجه معینی دراوردن
synchronizes
همزمان شدن با هم مطابق کردن
models
مطابق مدل معینی در اوردن
grammatically
مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
synchronize
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising
همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardises
مطابق درجه معینی دراوردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
that i snot in keepingwith our
این مطابق نظریه مانیست
standardizes
مطابق درجه معینی دراوردن
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
up to date
امروزی تازه مطابق روز
model
مطابق مدل معینی در اوردن
modeled
مطابق مدل معینی در اوردن
standardising
مطابق درجه معینی دراوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com