English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
Other Matches
take something into account <idiom> بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
seller's option اختیار فروشنده
options اختیار معامله
option اختیار معامله
private treaty معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
bargains معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
vendors فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
market oriented بازاری
businesswoman بازاری
businesswomen بازاری
emporetic بازاری
nundinal بازاری
shoptald صحبت بازاری
market value ارزش بازاری
billingsgate سخن بازاری
salework کار بازاری
package deal معامله کلی معامله چکی
package deals معامله کلی معامله چکی
nonmarket activities فعالیتهای غیر بازاری
buyer's market بازاری که درکنترل خریدارست
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
competition رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competitions رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
alienator فروشنده
sales clerks فروشنده
salesman فروشنده
salesgirl فروشنده
saleswomen زن فروشنده
sales clerk فروشنده
saleswoman زن فروشنده
bargainer فروشنده
salespersons فروشنده
dealer فروشنده
vender فروشنده
salesgirls فروشنده
salespeople فروشنده
salesperson فروشنده
suppliers فروشنده
supplier فروشنده
dealers فروشنده
salesmen فروشنده
vendor فروشنده
sellers فروشنده
frontsman فروشنده
shopman فروشنده
monger فروشنده
vendors فروشنده
sales man فروشنده
sales woman فروشنده زن
seller فروشنده
dealer فروشنده معاملات چی
salesclerk فروشنده مغازه
sales man فروشنده سیار
caveat venditor اخطار به فروشنده
runners فروشنده سیار
dealers فروشنده معاملات چی
sellers surplus مازاد فروشنده
seller's market بازار فروشنده
seller's option انتخاب فروشنده
counter jumper فروشنده دکان
marginal seller فروشنده نهائی
saleswoman بانوی فروشنده
saleswomen بانوی فروشنده
computer salesman فروشنده کامپیوتر
traveling man فروشنده سیار
traveling salesman فروشنده سیار
tallyman فروشنده اقساطی
runner فروشنده سیار
duopoly در انحصار دو فروشنده
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
computer vendor فروشنده کامپیوتر
haberdasher فروشنده لباس مردانه
herbalist فروشنده گیاهان طبی
touting فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipster فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipsters فروشنده اطلاعات در شرطبندی
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
herbalists فروشنده گیاهان طبی
touted فروشنده اطلاعات شرطبندی
cutler فروشنده الات برنده
plumassier فروشنده پرهای ارایشی
herborist فروشنده گیاهان طبی
herbist فروشنده گیاهان طبی
hardwareman فروشنده افزارواسباب فلزی
ironmongers فروشنده اهن الات
ironmonger فروشنده اهن الات
bottlegger فروشنده مشروب قاچاق
touts فروشنده اطلاعات شرطبندی
haberdashers فروشنده لباس مردانه
outfitters فروشنده لوازم شکار
tout فروشنده اطلاعات شرطبندی
counterbid جواب خریداربه فروشنده
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
stationers فروشنده لوازم التحریر
stationer فروشنده لوازم التحریر
trinketer فروشنده جواهر بدلی
outfitter فروشنده لوازم شکار
offeror فروشنده عرضه کننده
third party vendor فروشنده دسته سوم
aytomobile dealer فروشنده یا دلال اتومبیل
caveat venditor ملتفت بودن فروشنده
incoercible بی اختیار
involuntarily بی اختیار
free will اختیار
options اختیار
freedom of the will اختیار
option اختیار
liberty اختیار
liberties اختیار
controlling اختیار
controls اختیار
credential اختیار
mandate اختیار
mandated اختیار
mandating اختیار
control اختیار
unconscious بی اختیار
unconsciously بی اختیار
veto حق و اختیار
vetoed حق و اختیار
vetoes حق و اختیار
vetoing حق و اختیار
spontaneous generation بی اختیار
voluntariness اختیار
spontaneous بی اختیار
will اختیار
authorisations اختیار
wills اختیار
authorization اختیار
mandates اختیار
test اختیار
tested اختیار
tests اختیار
willed اختیار
warrant اختیار
warranted اختیار
warranting اختیار
warrants اختیار
authority اختیار
at the d. of به اختیار
attribution اختیار
clearance اختیار
involuntary بی اختیار
hawkers فروشنده دوره گرد وجار زن
asking price قیمت مورد مطالبهی فروشنده
value added reseller فروشنده تکمیلی دسته دوم
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
hawker فروشنده دوره گرد وجار زن
corsetiere فروشنده شکم بند زنانه
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
enables اختیار دادن
enabled اختیار دادن
will adjust اتش به اختیار
power اقتدار و اختیار
enabling اختیار دادن
to follow a profession پیشهای را اختیار
enable اختیار دادن
to be a master of در اختیار خودداشتن
the optio to accept or reject اختیار قبول یا رد
Delegation of Authority تفویض اختیار
powers اقتدار و اختیار
powering اقتدار و اختیار
powered اقتدار و اختیار
adopted اختیار شده
to make one's option اختیار کردن
commander's call در اختیار فرماندهی
empower اختیار دادن
invested with power دارای اختیار
adopter اختیار کننده
power of procuration اختیار نامه
jurisdication اختیار قانونی
fix on اختیار کردن
power of authority اختیار نامه
authorizations اختیار اجازه
absolute authortity اختیار مطلق
warrant of attorney اختیار نامه
in the saddle صاحب اختیار
as you wish به اختیار شماست
empowered اختیار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com