Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
Other Matches
bluffs
حریف را از میدان درکردن
bluff
حریف را از میدان درکردن
bluffed
حریف را از میدان درکردن
bluffing
حریف را از میدان درکردن
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
onerously
بارنج بازحمت
put over
بازحمت بانجام رساندن
trudges
راه پیمایی بازحمت
trudging
راه پیمایی بازحمت
trudge
راه پیمایی بازحمت
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
trudged
راه پیمایی بازحمت
plodding
بازحمت کاری را انجام دادن
plodded
بازحمت کاری را انجام دادن
plod
بازحمت کاری را انجام دادن
plods
بازحمت کاری را انجام دادن
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
dribbling
رد کردن توپ از حریف
clinch
بغل کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
clinched
بغل کردن حریف
clinches
بغل کردن حریف
mark
نشانه کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
marks
نشانه کردن حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
clinching
بغل کردن حریف
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
parry
دفع کردن حمله حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
parries
دفع کردن حمله حریف
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
parrying
دفع کردن حمله حریف
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parried
دفع کردن حمله حریف
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
outfight
از میدان در کردن
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
sort field
میدان جور کردن
To vacate the field .
میدان را خالی کردن
exfiltration
خارج کردن از میدان
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
degauss
پاک کردن میدان مغناطیسی
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
deliberate breaching
پاک کردن با فرصت میدان مین
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
challenger
حریف
opponents
حریف
foe
حریف
adversaries
حریف
match
حریف
challengers
حریف
foes
حریف
adversary
حریف
rivaled
حریف
competitor
حریف
rivaling
حریف
opponent
حریف
rival
حریف
d. cut d.
حریف
rivalled
حریف
competitors
حریف
matches
حریف
adversarial
حریف
rivalling
حریف
rivals
حریف
charges
حمله به حریف
targetting
سینه حریف
away
زمین حریف
drops
جاگذاشتن حریف
jack of all trades
همه فن حریف
opponent
حریف طرف
dropping
جاگذاشتن حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
targeted
سینه حریف
targeting
سینه حریف
targets
سینه حریف
targetted
سینه حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
opponents
حریف طرف
target
سینه حریف
drop
جاگذاشتن حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
shadowing
چسبیدن به حریف
ended
زمین حریف
playing the man
بازی با حریف
end
زمین حریف
head butt
با سر به حریف زدن
coped
حریف شدن
shadow
چسبیدن به حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
copes
حریف شدن
he was too much for me
من حریف او نبودم
swingman
همه فن حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
victim
حریف ضعیف
victims
حریف ضعیف
copings
حریف شدن
shadows
چسبیدن به حریف
adversary
حریف کشتی
shadowed
چسبیدن به حریف
downfield
زمین حریف
charge
حمله به حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
adversaries
حریف کشتی
ends
زمین حریف
cope
حریف شدن
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
scout
ارزیابی حریف اینده
scouts
ارزیابی حریف اینده
block
سدکردن غیرمجاز حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
utility
ذخیره همه فن حریف
sparring partner
حریف مشت بازی
scouted
ارزیابی حریف اینده
lap
رسیدن به حریف جلویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com