English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
Other Matches
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
off the cuff <idiom> بدون آمادگی قبلی
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
french leave مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
maiden over بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
kick about فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
cutbacks بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
cutback بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
jigsaw puzzle نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
predecessor قبلی
one-time قبلی
preceding قبلی
prior قبلی
ex- قبلی
aforetime قبلی
foregone قبلی
fore قبلی
previous قبلی
ex قبلی
predecessors قبلی
predilection تمایل قبلی
foredoom محکومیت قبلی
foreordainment حکم قبلی
predilections تمایل قبلی
chains از کلمه قبلی
chain از کلمه قبلی
backgrounds معلومات قبلی
foretoken اعلام قبلی
foretype نمونه قبلی
late war جنگ قبلی
background معلومات قبلی
premeditation قصد قبلی
predispostion تمایل قبلی
premonitions اخطار قبلی
predesignation تعیین قبلی
preconidtion شرط قبلی
precompression تراکم قبلی
premonition اخطار قبلی
precognition اطلاع قبلی
pre arrengement قرار قبلی
forewarning اخطار قبلی
preoccupation اشغال قبلی
preoccupations اشغال قبلی
premeditated با قصد قبلی
at sight بی مطالعه قبلی
preview اطلاع قبلی
previews اطلاع قبلی
preengagement تعهد قبلی
forethought اندیشه قبلی
premeditatedly با اندیشه قبلی
prepossession تصرف قبلی
presuppositions فرض قبلی
presupposition فرض قبلی
pretreatment معالجه قبلی
pregiurement احتساب قبلی
previous work کارهای قبلی
prefiguration تصور قبلی
preexistence موجودیت قبلی
prefiguration or prefigurement نمایش قبلی
preformation تشکیل قبلی
pre arrangement قرار قبلی
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
prognostications تشخیص قبلی مرض
prior permission اجازه قبلی پرواز
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
bias ولتاژ قبلی دادن
malice aforethought سوء نیت قبلی
prognostication تشخیص قبلی مرض
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
A one-month notice. اطلاع قبلی یک ماهه
pre engaged دارای تعهد قبلی
prelibation ازمایش یانوشیدن قبلی
pre indexing فهرست سازی قبلی
pre indexing شاخص گذاری قبلی
biases ولتاژ قبلی دادن
premonitory متضمن اخطار قبلی
as you were به حالت قبلی برگردید
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
premonitions برحذر داشتن فکر قبلی
foredknowlege اطلاع قبلی علم غیب
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
premonition برحذر داشتن فکر قبلی
quondam قبلی مربوط به چندی قبل
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
precognitive وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
pre condition شرط لازم الاجرای قبلی
prefiguration پیش بینی احتساب قبلی
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
prognosticator تشخیص دهنده قبلی مرض
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
prognosticate تشخیص دادن قبلی مرض
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
go off half-cocked <idiom> صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
decisions اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
package shows نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
decision اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
Can I make an appointment for friday? آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
prolepsis فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com