Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
scrappier
بازی تهاجمی سریع
scrappiest
بازی تهاجمی سریع
scrappy
بازی تهاجمی سریع
Other Matches
skated
بازی تهاجمی
skate
بازی تهاجمی
skates
بازی تهاجمی
end run
بازی تهاجمی با دور زدن دفاع
slant
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
statue of liberty play
بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
incursive
تهاجمی
offensive
<adj.>
تهاجمی
aggressive
تهاجمی
attacking
[style of play, player]
<adj.>
تهاجمی
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
play marking
حرکات تهاجمی
dash
کشتی تهاجمی
shock troops
گروه تهاجمی
hard advertising
تبلیغات تهاجمی
furor
خشم تهاجمی
dashed
کشتی تهاجمی
power play
نقشه تهاجمی
dashes
کشتی تهاجمی
power struggle
نقشه تهاجمی
offensive league
اتحادیه تهاجمی
offensive block
دفاع تهاجمی
offensive alliance
پیمان تهاجمی
offensive weapon
سلاح تهاجمی
offensive war
جنگ تهاجمی
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
slot formation
نوعی طرح تهاجمی
offensive movement
حرکت تهاجمی شمشیرباز
look-in
روش پاس تهاجمی
offensive
اهانت امیز تهاجمی
offensives
اهانت امیز تهاجمی
slot t
نوعی طرح تهاجمی
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
attack cargo ship
ناو باربری تهاجمی
offensives
تهاجم تهاجمی حمله عمومی
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
offensive
تهاجم تهاجمی حمله عمومی
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
speediness
سریع السیر سریع
speedy
سریع السیر سریع
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
swiftest
سریع
swifts
سریع
swift
سریع
snell
سریع
swifter
سریع
gleg
سریع
sudden
سریع
accelerator
سریع
prompted
سریع
accelerators
سریع
rather
سریع تر
prompt
سریع
spankings
سریع
spanking
سریع
prompts
سریع
wing footed
سریع
galloping
سریع
sweepy
سریع
rapid
سریع
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
hotshot
بارکشی سریع
fasts
سریع السیر
lightning chess
شطرنج سریع
hypernoea
تنفس سریع
fastest
سریع السیر
fasted
سریع السیر
fast
سریع السیر
pirouettes
چرخ سریع
continuate
سریع الاتصال
bullet
توپ سریع
bullets
توپ سریع
converts
پاسکاری سریع
accelerated depreciation
استهلاک سریع
accelofilter
صافی سریع
quickstep
گام سریع
high speed
دنده سریع
speeds
سریع کارکردن
speeding
سریع کارکردن
speed
سریع کارکردن
convert
پاسکاری سریع
converted
پاسکاری سریع
precipitate
خیلی سریع
converting
پاسکاری سریع
progressive chess
شطرنج سریع
dispatched
انجام سریع
fleeting
سریع الزوال
pirouette
چرخ سریع
expresses
سریع السیر
expressed
سریع صریح
expressed
سریع السیر
express
سریع صریح
express
سریع السیر
despatched
انجام سریع
despatches
انجام سریع
despatching
انجام سریع
fast access
با دستیابی سریع
dispatch
انجام سریع
rapid access
با دستیابی سریع
fast moving depression
کمفشاری سریع
fast neutron
نوترون سریع
expresses
سریع صریح
highflyer
دلیجان سریع
highflier
دلیجان سریع
high velocity drop
بارریزی سریع
high speed traffic
امد شد سریع
high speed traffic
ترافیک سریع
high speed printer
چاپگر سریع
high speed
سریع السیر
fleets
عبور سریع
braid
حرکت سریع
braided
حرکت سریع
fleet
عبور سریع
braids
حرکت سریع
expressing
سریع صریح
expressing
سریع السیر
dispatches
انجام سریع
quicker
تند و سریع
raid
تک نفوذی سریع
raided
تک نفوذی سریع
quick
تند و سریع
scampers
پرواز سریع
raiding
تک نفوذی سریع
precipitated
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
precipitating
خیلی سریع
slash
ضربه سریع
slashed
ضربه سریع
slashes
ضربه سریع
windstorm
باد سریع
sneak raid
دستبرد سریع
snapback
بهبودی سریع
glimpse
نگاه سریع
glimpsed
نگاه سریع
glimpses
نگاه سریع
prompts
سریع عاجل
prompts
سریع کردن
prompted
سریع عاجل
quickest
جلد سریع
quickest
تند و سریع
slap
ضربت سریع
slapped
ضربت سریع
slapping
ضربت سریع
slaps
ضربت سریع
riposte
ضربت سریع
quicker
جلد سریع
winder
دویدن سریع
riposted
ضربت سریع
ripostes
ضربت سریع
riposting
ضربت سریع
wind sprint
تمرین دو سریع
prompt
سریع کردن
prompt
سریع عاجل
prompted
سریع کردن
glimpsing
نگاه سریع
quick
جلد سریع
operation immediate
اقدام سریع
scampering
پرواز سریع
quick recovery
بهبود سریع
quick recovery
رونق سریع
quick fire
تیر سریع
scampered
پرواز سریع
scamper
پرواز سریع
accelerated depreciation
استهلاک سریع
couriers
پیک سریع
courier
پیک سریع
skitter
حرکت سریع
posthaste
سریع السیر
polypnea
تنفس سریع
rapid fire
تیر سریع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com