Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (2 milliseconds)
English
Persian
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
Search result with all words
least significant
کم اهمیت ترین
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
lsb
کم اهمیت ترین بیت
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
msb
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
Other Matches
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
secondary
در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
of secondary importance
از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
backmost
پس ترین
more like;most like
شبیه ترین
bottommost
پایین ترین
midmost
میان ترین
middlemost
میان ترین
eldest
مسن ترین
backmost
عقب ترین
topmost
اعلی ترین
driest
خشک ترین
proto
مهم ترین
furthest
پیشرفته ترین
aftmost
عقب ترین
undermost
پایین ترین
undermost
زیر ترین
rightmost
راست ترین
nethermost
پست ترین
lowest
پایین ترین
drier
: خشک ترین
arrant
بدنام ترین
most significant
پراهمیت ترین
rearmost
عقب ترین
meritorious
شایسته ترین
westernmost
غربی ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
leftmost
سمت چپ ترین
foremost
پیش ترین
best
عظیم ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
hindmost
عقب ترین
lattermost
پست ترین
lower most
پایین ترین
downmost
پایین ترین
lowermost
پایین ترین
lattermost
عقب ترین
full-back
عقب ترین بازی کن
aftermost
عقب ترین واپسین
ticks
سخت ترین مرحله
ticked
سخت ترین مرحله
full-backs
عقب ترین بازی کن
best
شایسته ترین پیشترین
innermost
داخلی ترین دراعماق
most significant digit
با ارزش ترین رقم
neap tide
پائین ترین جزر و مد
neap
خفیف ترین جزر و مد
eastermost
شرقی ترین نقطه
royal road
اسان ترین راه
tick
سخت ترین مرحله
next
نزدیک ترین پس ازان
tenth rate
از پایین ترین جنس
easternmost
شرقی ترین نقطه
tenth rate
پایین ترین درجه
bottom price
پائین ترین قیمت
top flight
اعلی ترین مرتبه
most significant bit
با ارزش ترین بیت
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
curtail step
پایین ترین پله پلگان
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type
ساده ترین شکل داده
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
last
پایین ترین درجه یا مقام
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
curtal step
پایین ترین پله پلگان
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
fullback
جای عقب ترین بازی کن
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
materiality
اهمیت
of no consequence
بی اهمیت
inconseqential
بی اهمیت
nonsignificant
کم اهمیت
concernment
اهمیت
momentousness
اهمیت
matter
اهمیت
negligible
بی اهمیت
worthless
بی اهمیت
notbility
اهمیت
matters
اهمیت
of no significance
بی اهمیت
off the map
بی اهمیت
notability
اهمیت
mattering
اهمیت
weeny
بی اهمیت
of no account
بی اهمیت
small time
بی اهمیت
importance
اهمیت
unmeaning
بی اهمیت
small-time
بی اهمیت
piddling
بی اهمیت
weensy
بی اهمیت
main
با اهمیت
two bit
بی اهمیت
two-bit
بی اهمیت
worthful
پر اهمیت
immaterial
بی اهمیت
small change
کم اهمیت
technical
کم اهمیت
mattered
اهمیت
weeniest
بی اهمیت
weightiness
اهمیت
unimportant
بی اهمیت
momentous
با اهمیت
self importance
اهمیت
indifferent
بی اهمیت
trifler
بی اهمیت
inconsequential
بی اهمیت
dimension
اهمیت
dimensions
اهمیت
emphasis
اهمیت
seriousness
اهمیت
inconsiderable
بی اهمیت
weenier
بی اهمیت
significance
اهمیت
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
highest common factor
[HCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
greatest common divisor
[gcd]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
rock-bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
best-sellers
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
aftermost
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
greatest common factor
[GCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
greatest common divisor
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
lordling
لردکوچک یا بی اهمیت
to come in to notice
اهمیت پیداکردن
to give prominence to
اهمیت دادن
let it go hang
اهمیت ندهید
inconsiderably
بی داشتن اهمیت
to make an account of
اهمیت دادن به
opuscule
چیز بی اهمیت
piece de resistance
کارپر اهمیت
relative importance
اهمیت نسبی
last but not least
نه از حیث اهمیت
self consequence
اهمیت بخود
small beer
چیز بی اهمیت
to make light of
اهمیت ندادن
small timer
ادم بی اهمیت
snippersnapper
ادم بی اهمیت
to attach importance to
اهمیت دادن به
playdown
اهمیت ندادن
to let slid
اهمیت ندادن به
to make a point of
اهمیت دادن
to set at d.
اهمیت ندادن
pip-squeak
<idiom>
شخص کم اهمیت
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
اهمیت نمیدهم.
I don't give a damn.
<idiom>
اهمیت نمیدهم.
minutiae
جزئیات کم اهمیت
what the odds
چه اهمیت دارد
what matter?
چه اهمیت دارد
never mind
اهمیت ندهید
tom thumb
شخص بی اهمیت
of f.importance
اهمیت مهمترین
tolay street on
اهمیت دادن
to take into account
اهمیت دادن به
it does not matter
اهمیت ندارد
trivializes
بی اهمیت شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com