Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
English
Persian
submarine
با زیردریایی حمله کردن
submarines
با زیردریایی حمله کردن
Other Matches
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine
زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
subroc
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
attacks
حمله کردن
attacks
حمله کردن بر
set about
حمله کردن به
beset
حمله کردن
make at
حمله کردن
to sweep down on
حمله کردن بر
snap at
حمله کردن
besets
حمله کردن
strike
حمله کردن
to set at
حمله کردن به
thrust
حمله کردن
strikes
حمله کردن
assails
حمله کردن بر
assails
حمله کردن
assailing
حمله کردن بر
assailed
حمله کردن بر
attack
حمله کردن
assailed
حمله کردن
assail
حمله کردن بر
to makea raid.on
حمله کردن بر
assail
حمله کردن
to make a pounce
حمله کردن
launch an attack
حمله کردن
attacked
حمله کردن
attack
حمله کردن بر
attacked
حمله کردن بر
thrusting
حمله کردن
set
حمله کردن
assailing
حمله کردن
to fallirrto a f.
حمله کردن
sets
حمله کردن
to be down up
حمله کردن بر
setting up
حمله کردن
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
thrusts
حمله کردن
to fall on
حمله کردن
submarine boat
زیردریایی
antisubmarine
ضد زیردریایی
inveighed
با سخن حمله کردن
to be kept at bay
بی نتیجه حمله کردن
inveigh
با سخن حمله کردن
launch
شروع کردن حمله
to assume the a
اول حمله کردن
foray
چپاول کردن حمله
forays
چپاول کردن حمله
lay (light) into
<idiom>
حمله فیزیکی کردن
to torpedo
با اژدر حمله کردن
inveighing
با سخن حمله کردن
inveighs
با سخن حمله کردن
pebbles
باریگ حمله کردن
pops
حمله کردن ترکاندن
popped
حمله کردن ترکاندن
pop
حمله کردن ترکاندن
launched
شروع کردن حمله
launches
شروع کردن حمله
pebble
باریگ حمله کردن
launching
شروع کردن حمله
to take in rear
از پشت سر حمله کردن به
pitch into
به خوراک حمله کردن
counterattack
حمله متقابل کردن
silent running
سکوت زیردریایی
nuked
زیردریایی اتمی
alvin
یک نوع زیردریایی
aluminaut
زیردریایی الومینیومی
albacore
نوعی زیردریایی
killer submarine
زیردریایی شکاری
asroc
راکت ضد زیردریایی
tinfish
موشک ضد زیردریایی
nuking
زیردریایی اتمی
nukes
زیردریایی اتمی
nuke
زیردریایی اتمی
antisubmarine action
عمل ضد زیردریایی
antisubmarine barrier
مانع ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo
اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine
مخرب زیردریایی
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
albacore
زیردریایی الباکور
antisubmarine action
مکانیسم ضد زیردریایی
submarine chaser
ناوچه ضد زیردریایی
astro
اژدر زیردریایی
sqid
خمپاره ضد زیردریایی
antisubmarine search
کاوش ضد زیردریایی
subsurface
زیردریایی زیرابی
deep submergence
زیردریایی نجات
torpedoing
موشک ضد زیردریایی
sills
پشته زیردریایی
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
torpedoes
موشک ضد زیردریایی
torpedoed
موشک ضد زیردریایی
sill
پشته زیردریایی
torpedo
موشک ضد زیردریایی
submariner
خدمه زیردریایی
triggers
شروع کردن حمله یاکار
parry
دفع کردن حمله حریف
rabble
بااراذل و اوباش حمله کردن به
parrying
دفع کردن حمله حریف
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
attack
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to stab at any one
با خنجر به کسی حمله کردن
A-bombs
با بمب اتمی حمله کردن
A-bomb
با بمب اتمی حمله کردن
attacks
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
plow into
<idiom>
باتمام نیرو حمله کردن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
maraud
بقصد غارت حمله کردن
nuked
با سلاح اتمی حمله کردن
rush
حمله کردن هجوم با عجله
parries
دفع کردن حمله حریف
To attack someone from the back.
از پشت به کسی حمله کردن
nuking
با سلاح اتمی حمله کردن
to pitch into
زور اوردن به حمله کردن
triggered
شروع کردن حمله یاکار
quarterback
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nukes
با سلاح اتمی حمله کردن
attacked
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
parried
دفع کردن حمله حریف
trigger
شروع کردن حمله یاکار
quarterbacks
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nuke
با سلاح اتمی حمله کردن
to pelt some one with stones
باسنگ بکسی حمله کردن
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
wade into
<idiom>
ملحق شدن بر،حمله کردن
set on
پیش رفتن حمله کردن
air surface zone
منطقه عملیات ضد زیردریایی
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
silent running
حرکت زیردریایی با سکوت
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
hunting
شکار دشمن یا زیردریایی
command active sonobuoy system
وسیله اکتشاف زیردریایی
assaulted
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
scuffs
بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanked
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing
بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanks
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
souse
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaults
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
scuff
بامشت حمله کردن مشت خوردن
assaulted
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflank
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffed
بامشت حمله کردن مشت خوردن
sonobuoy
بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne
نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
datum time
ساعت تعیین محل زیردریایی
feinting
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
flank
از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking
از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
feints
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flanked
از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
seadata
اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
deep submergence
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
invade
تهاجم کردن حمله کردن بر
invaded
تهاجم کردن حمله کردن بر
invades
تهاجم کردن حمله کردن بر
invading
تهاجم کردن حمله کردن بر
impinge
تخطی کردن حمله کردن
beset
مزین کردن حمله کردن بر
lay on
حمله کردن یورش کردن
impinged
تخطی کردن حمله کردن
besets
مزین کردن حمله کردن بر
impinges
تخطی کردن حمله کردن
aggress
نزدیک کردن حمله کردن
datum
اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
goose
مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
hoverting
ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com