Total search result: 278 (38 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to sift through something |
با زیر و رو جستجو کردن |
|
|
Search result with all words |
|
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
surveillance |
جستجو کردن |
document |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
documented |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
documenting |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
hunt |
صید کردن جستجو کردن در |
hunted |
صید کردن جستجو کردن در |
hunts |
صید کردن جستجو کردن در |
ransack |
جستجو کردن |
ransacked |
جستجو کردن |
ransacking |
جستجو کردن |
ransacks |
جستجو کردن |
hunting |
شکار کردن جستجو کردن |
attempt |
تقلا کردن جستجو کردن |
attempted |
تقلا کردن جستجو کردن |
attempting |
تقلا کردن جستجو کردن |
attempts |
تقلا کردن جستجو کردن |
mouse |
جستجو کردن |
mouses |
جستجو کردن |
fish |
جستجو کردن طلب کردن |
fished |
جستجو کردن طلب کردن |
fishes |
جستجو کردن طلب کردن |
seek |
جستجو کردن |
seeking |
جستجو کردن |
seeks |
جستجو کردن |
seed |
جستجو کردن |
seeds |
جستجو کردن |
grub |
زمین کندن جستجو کردن |
grubbed |
زمین کندن جستجو کردن |
grubs |
زمین کندن جستجو کردن |
scour |
جستجو کردن |
scoured |
جستجو کردن |
scours |
جستجو کردن |
comb |
شانه کردن جستجو کردن |
combed |
شانه کردن جستجو کردن |
combing |
شانه کردن جستجو کردن |
search |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
search |
جستجو کردن |
searched |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
searched |
جستجو کردن |
searches |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
searches |
جستجو کردن |
searchingly |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
searchingly |
جستجو کردن |
inspect |
جستجو کردن بررسی کردن کنترل |
inspected |
جستجو کردن بررسی کردن کنترل |
inspecting |
جستجو کردن بررسی کردن کنترل |
inspects |
جستجو کردن بررسی کردن کنترل |
hunt after |
جستجو کردن |
hunt for |
جستجو کردن |
hunt up |
جستجو کردن |
to hunt up |
جستجو کردن |
seach |
جستجو کردن |
search and clear |
جستجو و پاک کردن دشمن |
snook |
جستجو کردن |
to feel after any thing |
جستجو کردن |
to hunt out |
جستجو کردن ویافتن |
to look up |
نگاه کردن جستجو کردن |
to make r. after something |
چیزی را جستجو کردن |
to scratch about |
جستجو کردن |
to seek a remedy for something |
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن |
to smell about |
جستجو کردن |
go through <idiom> |
جستجو وکنکاش کردن |
head-hunting <idiom> |
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق |
track down <idiom> |
جستجو کردن |
wild goose chase <idiom> |
ناامیدانه جستجو کردن |
to seek somebody out |
جستجو برای پیدا کردن کسی |
to search |
گشتن [جستجو کردن] |
to search |
جستجو کردن |
to dig up |
با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن |
to grub |
جستجو کردن [برای] |
to grub about |
جستجو کردن [برای] |
to rummage |
جستجو کردن |
to browse through |
جستجو کردن |
to search after |
جستجو کردن |
to prospect [for] |
جستجو کردن [برای] |
Other Matches |
|
linear |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد. |
searched |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |
searchingly |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |
search |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |
searches |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |
backwards |
جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل |
distributing |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
distributes |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
distribute |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
researched |
جستجو |
research |
جستجو |
queries |
جستجو |
rummaged |
جستجو |
query |
جستجو |
searches |
جستجو |
researches |
جستجو |
rummaging |
جستجو |
researching |
جستجو |
rummages |
جستجو |
right of search |
حق جستجو |
hunt |
جستجو |
hunts |
جستجو |
prowling |
جستجو |
hunted |
جستجو |
prowled |
جستجو |
searchingly |
جستجو |
quest |
جستجو |
queried |
جستجو |
database |
جستجو |
databases |
جستجو |
rummage |
جستجو |
quests |
جستجو |
prowls |
جستجو |
prowl |
جستجو |
inquisitions |
جستجو |
inquisition |
جستجو |
look up |
جستجو |
querying |
جستجو |
probes |
جستجو |
on the lurk |
در جستجو |
probed |
جستجو |
probe |
جستجو |
investigation |
جستجو |
investigations |
جستجو |
search |
جستجو |
seeking |
جستجو |
seeks |
جستجو |
seek |
جستجو |
searched |
جستجو |
searching time |
زمان جستجو |
seeker |
جستجو کننده |
search result |
نتیجه جستجو |
searchless |
بدون جستجو |
quester |
جستجو کننده |
search and replace |
جستجو و جایگزینی |
corrective maintenance |
عمل جستجو |
search results |
نتایج جستجو |
mouser |
جستجو کننده |
elimination |
در حین جستجو |
search key |
کلید جستجو |
search string |
رشته جستجو |
hunt out |
با جستجو یافتن |
searchable |
قابل جستجو |
search cycle |
چرخه جستجو |
search memory |
حافظه جستجو |
searcher |
جستجو کننده |
searchers |
جستجو کننده |
disquisition |
تحقیق جستجو |
average seek time |
مدت متوسط جستجو |
HTTPD |
تصدیق و جستجو باشد |
total search result |
مجموع نتیجه جستجو |
seek |
جستجو برای یافتن |
search results |
نتیجه های جستجو |
exhaustive search |
جستجو هر رکورد در پایگاه |
global search and replace |
جستجو و جایگزینی سراسری |
fibonacci search |
جستجو فیبو ناجی |
seeking |
جستجو برای یافتن |
snooker |
بوکش جستجو کننده |
seeks |
جستجو برای یافتن |
had searched |
اگر جستجو میکردید |
tracers |
طراح جستجو کننده |
tracer |
طراح جستجو کننده |
traceable |
جستجو کردنی یافتنی |
searched |
جستجو برای یک موضوع داده |
searchingly |
جستجو برای یک موضوع داده |
occultist |
جستجو کننده علوم پوشیده |
search |
جستجو برای یک موضوع داده |
searches |
جستجو برای یک موضوع داده |
omission factor |
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند |
They searched the whole town . |
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند ) |
inscrutably |
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت |
scavenging |
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه |
browse |
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز |
browsed |
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز |
match |
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه |
browses |
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز |
matches |
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه |
area |
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها |
factor |
در حین جستجو بخشی از داده که استفاده نشده است |
areas |
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها |
dichotomizing search |
روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها. |
factors |
در حین جستجو بخشی از داده که استفاده نشده است |
globally |
تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل |
seeking |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
seeks |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
case sensitive search |
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف |
global |
تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل |
occidentalist |
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس |
seek |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
trapdoor |
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری |
WAIS |
سیستمی که به کاربر امکان جستجو اطلاعات ذخیره شده در اینترنت میدهد |
trapdoors |
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری |
orbiting |
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید |
disjunctive search |
جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند |
snooping |
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده |
to frisk [a person] |
دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر] |
hunter killer |
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن |
snoop |
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده |
snooped |
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده |
snoops |
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده |
Shockwave |
سیستم سافت Maecromedia که به جستجو گر وب امکان نمایش جلوههای پیچیده چند رسانهای میدهد |
retrieval |
عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی |
browser |
برنامه نرم افزاری که برای جستجو در صفحات www در اینترنت ذخیره شده است |
case |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
cases |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
searchingly |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
search |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searches |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searched |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
conversion tables |
جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست |
random access |
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد |
translation tables |
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه |
backward |
جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد |
relational database management system |
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید |
relational database |
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید |
queried |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
querying |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
queries |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
query |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
quad |
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود |
quads |
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود |
unsought |
جستجو نشده کشف نشده |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
language |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
languages |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
to let somebody treat you like a doormat <idiom> |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
unmew |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
countervial |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
capture |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
captures |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
capturing |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
verifies |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verified |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifying |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verify |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
foster |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
cross examination |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
to temper [metal or glass] |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
serves |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
assigns |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
tae |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
assigned |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
assigning |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
served |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
to inform on [against] somebody |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
serve |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
to appeal [to] |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
buck up |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
assign |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
soft-pedalled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedals |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
crosses |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
exploit |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
sterilising |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
withstands |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
time |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |