English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
Other Matches
traipse هرزه گردی کردن
traipsed هرزه گردی کردن
traipses هرزه گردی کردن
traipsing هرزه گردی کردن
cadged اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadge اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges اخاذی کردن دوره گردی کردن
brace بابست محکم کردن محکم بستن
braced بابست محکم کردن محکم بستن
to poke a bout ول گردی کردن
hawk دوره گردی کردن
hobos دوره گردی کردن
pub crawl میخانه گردی کردن
pub crawls میخانه گردی کردن
hawked دوره گردی کردن
hawks دوره گردی کردن
peddles دوره گردی کردن
hoboes دوره گردی کردن
hobo دوره گردی کردن
peddle دوره گردی کردن
peddled دوره گردی کردن
packman دوره گردی کردن
shops مغازه گردی کردن دکه
shopped مغازه گردی کردن دکه
shop مغازه گردی کردن دکه
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
debauch هرزه کردن
solidified سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifies سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidify سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
riveting پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
solidifying سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
rivet پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
riveted پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
rivets پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
prate هرزه درایی کردن
jaw هرزه درایی کردن
jaws هرزه درایی کردن
rogue از علف هرزه پاک کردن
rogues از علف هرزه پاک کردن
gird اماده کردن محکم کردن
fixate محکم کردن متمرکز کردن
cadging محکم کردن باربری کردن
cadges محکم کردن باربری کردن
fixes نصب کردن محکم کردن
cadged محکم کردن باربری کردن
cadge محکم کردن باربری کردن
fix نصب کردن محکم کردن
reinforces مستحکم کردن محکم کردن
reinforce مستحکم کردن محکم کردن
crimping محکم کردن
clinched محکم کردن
fastens محکم کردن
spokes محکم کردن
spoke محکم کردن
clinches محکم کردن
rivet محکم کردن
fastened محکم کردن
riveting محکم کردن
to make fast محکم کردن
housed محکم کردن
fasten محکم کردن
to make good محکم کردن
rivets محکم کردن
riveted محکم کردن
house محکم کردن
houses محکم کردن
tightening محکم کردن
clinch محکم کردن
strengthens محکم کردن
consolidate محکم کردن
chock محکم کردن
consolidates محکم کردن
reinforce محکم کردن
consolidating محکم کردن
clamps محکم کردن
clamping محکم کردن
tightens محکم کردن
stake محکم کردن
clamped محکم کردن
tightened محکم کردن
staked محکم کردن
tighten محکم کردن
take up <idiom> محکم کردن
reinforces محکم کردن
clinching محکم کردن
set taut محکم کردن
make tight محکم کردن
mount محکم کردن
braced محکم کردن
stakes محکم کردن
mounts محکم کردن
strengthen محکم کردن
rigidify محکم کردن
brace محکم کردن
clamp محکم کردن
strengthened محکم کردن
hang up <idiom> حفاظ ،محکم کردن
pinned باسنجاق محکم کردن
o peg down با میخ محکم کردن
pin باسنجاق محکم کردن
mortice باکام محکم کردن
to fast off باگره محکم کردن
mortise باکام محکم کردن
crimping باپیچاندن محکم کردن
pinning باسنجاق محکم کردن
steeling مانندفولاد محکم کردن
steel مانندفولاد محکم کردن
steels مانندفولاد محکم کردن
gib باقلاب محکم کردن
tightens محکم کردن فشردن
girt با تنگ محکم کردن
steeled مانندفولاد محکم کردن
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution . محکم کاری کردن
tightening محکم کردن فشردن
tightened محکم کردن فشردن
tighten محکم کردن فشردن
hugged بغل کردن محکم گرفتن
cleat باگوه و گیره محکم کردن
tee off اغاز کردن محکم زدن
to tighten محکم کردن [با میخ و چکش]
planish با چکش محکم وصاف کردن
hugs بغل کردن محکم گرفتن
hugging بغل کردن محکم گرفتن
wedge [محکم کردن اتصالان با گوه]
hug بغل کردن محکم گرفتن
band تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
bands تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
gib باپشت بند ومیخ یا گوه محکم کردن
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
vulcanize لاستیک را بوسایل شیمیایی جوش دادن و محکم کردن جوش برقی زدن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
rotundily گردی
round گردی
roundest گردی
rondure گردی
farinose گردی
cylinderisity گردی
levorotation چپ گردی
globularity گردی
knobbiness گردی
heroism گردی
roundness گردی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
pedlary دوره گردی
mountaineering کوه گردی
pub crawl میخانه گردی
cylinderisity دقت گردی
pub crawls میخانه گردی
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
roundness نسبت گردی
sleep walking خوابیده گردی
cavetto ربع گردی
coal dust firing اشتعال گردی
gas lubrication روغنکاری گردی
colportage دوره گردی
powder metallurgy متالورژی گردی
powderiness خاصیت گردی
somnambulation خواب گردی
somnambulism خواب گردی
hole circle گردی سوراخ
top radius گردی سر دنده
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
cadging گدایی دوره گردی
to i. aroom with a powder گردی درخانه پاشیدن
cadges گدایی دوره گردی
peregrination جهان گردی دربدری
pulverulent ازهم پاشنده گردی
cadged گدایی دوره گردی
peregrinations جهان گردی دربدری
cadge گدایی دوره گردی
dry galvanizing اب روی دادن گردی
bezant پولک گردی که معمولا از طلااست
rhapsode دوره گردی که اشعار رزمی
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
door to door selling فروش کالا بصورت دوره گردی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
console کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
hock spanner اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
lubricousor lubricious هرزه
rake هرزه
rakehelly هرزه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com