English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
English Persian
I reckon she is twenty. بحساب من بیست سالش است
Other Matches
vigesimal بیست قسمت شده بیست گانه
Calvinist austerity [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
nonagenerian که سالش در میان نود و سد است
To take into account (consideration). بحساب آوردن
on my own account بحساب خودم
on the map بحساب اوردنی
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
unaccounted بحساب نیامده
to carry to a بحساب بردن
make little of بحساب نیاوردن
fixes بحساب کسی رسیدن
fix بحساب کسی رسیدن
to go for nothing هیچ بحساب امدن
to pay in بحساب بانک گذاشتن
uncharged بحساب هزینه نیامده
two and twenty بیست و دو
one and twenty بیست و یک
scored حساب کردن بحساب اوردن
scores حساب کردن بحساب اوردن
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
score حساب کردن بحساب اوردن
They consider him as an outsider . اورا غریبه بحساب می آورند
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me. بحساب من بگذار [پای من حساب کن ]
vigesimal بیست تایی
twenty one بیست ویک
twenties عدد بیست
twenty عدد بیست
icosahedron بیست رویی
icosahedron بیست وجهی
threescore سه ضرب در بیست
twenty first بیست و یکم
round-the-clock بیست و چهار ساعته
dovble سکه بیست دلاری
The campaign was considered to have failed. مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
he was given 0 lashes بیست ضربه شلاق خورد
Twenty head of cattle . بیست رأس گاو ( احشام )
silver wedding بیست وپنجمین سال عروسی
hot line خط تلفنی بیست و چهار ساعته
hot lines خط تلفنی بیست و چهار ساعته
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
w بیست و سومین حرف الفبای انگلیسی
x حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی
y بیست و پنجمین حرف الفبای انگلیسی
u بیست و یکمین حرف الفبای انگلیسی
v حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی
I give you full marks for that . نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
U, u (U's, u's) حرف بیست و یکم الفبای انگلیسی
icosi پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
borstals دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
z بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
The well is twenty meters deep. این چاه بیست متر گود است
borstal دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
he is scarcely 0 years old جخت اگر بیست سال د اشته باشد
great diurnal range حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
Hiberno-romanesque [سبک ساختمان های کلاسیک در ایرلند قرن ده تا بیست میلادی]
twelvepence سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
International Modern [سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
on your own account بابت خود [بحساب خود]
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com