Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
Other Matches
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
open area
فضای ازاد
out of doors
فضای ازاد
out of door
فضای ازاد
free space
فضای ازاد
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
regions
فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
region
فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
mezzanine space
فضای مخصوص گردش هوادر بالای سقف انبار
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
phantom ROM
فضای کپی شده حافظه فقط خواندنی که توسط کد مخصوص قابل دستیابی است
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
pokes
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poke
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poking
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
chimney sweep
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweeps
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
airspace control
کنترل کردن فضای هوایی
to close airspace
مسدود کردن فضای هوایی
to let ship
ازاد کردن
extrication
ازاد کردن
cast loose
ازاد کردن
liberate
ازاد کردن
enfranchises
ازاد کردن
emancipating
ازاد کردن
liberating
ازاد کردن
liberates
ازاد کردن
emancipates
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
emancipate
ازاد کردن
liberalization
ازاد کردن
liberation
ازاد کردن
released
ازاد کردن
releases
ازاد کردن
unwrap
ازاد کردن
unwrapped
ازاد کردن
unwrapping
ازاد کردن
unwraps
ازاد کردن
enfranchise
ازاد کردن
enfranchising
ازاد کردن
release
ازاد کردن
discharges
ازاد کردن
unstring
ازاد کردن
unloose
ازاد کردن
discharge
ازاد کردن
unfix
ازاد کردن
uncage
ازاد کردن
deallocate
ازاد کردن
set at large
ازاد کردن
set free
ازاد کردن
to set at liberty
ازاد کردن
to set at large
ازاد کردن
enfranchised
ازاد کردن
enfranchize
ازاد کردن
to let loose
ازاد کردن
let slip
ازاد کردن
let loose
ازاد کردن
let go
ازاد کردن
affranchize
ازاد کردن
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
disentanglement
از بند ازاد کردن
untuck
از بند ازاد کردن
freewheeled
ازاد زندگی کردن
freewheels
ازاد زندگی کردن
emancipation
ازاد کردن برده
unshackle
از زنجیر ازاد کردن
freewheel
ازاد زندگی کردن
setting free
ازاد کردن برده
manumit
بنده را ازاد کردن
disencumber
ازقید ازاد کردن
manumission
ازاد کردن برده
to discharge a guarantee
ضمانتی را ازاد کردن
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
tripped
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
compress
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
quadding
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
compressing
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
extricating
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
bail out
به قید کفیل ازاد کردن
releases
برگ مرخصی ازاد کردن
release on bail
به قید کفیل ازاد کردن
bail
بقید کفیل ازاد کردن
released
برگ مرخصی ازاد کردن
extricates
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
release
برگ مرخصی ازاد کردن
extricate
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to release for a ransom
با گرفتن فدیه ازاد کردن
unyoke
از زیر یوغ ازاد کردن
back off
ازاد بریدن قطع کردن
to purify from sin
از قید گناه ازاد کردن
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
compacting
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
region
پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
regions
پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
hang out the laundry
ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
totake
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
unbrace
رها یا ازاد کردن شل کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
asserting
حمایت کردن ازاد کردن
asserts
حمایت کردن ازاد کردن
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
bail out
به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
spitton
فرف مخصوص تف کردن
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
chimneys
بخاری
steam lance
یخ اب کن بخاری
stove
بخاری
radiators
بخاری
radiator
بخاری
stoves
بخاری
chimney
بخاری
heater
بخاری
gaseous
بخاری
halituous
بخاری
heaters
بخاری
hotspot
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
blenders
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender
ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying furnace
کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber
اطاق مخصوص خشک کردن
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
chimney breasts
سینه بخاری
grate
بخاری پنجرهای
fireside
پای بخاری
firesides
پای بخاری
stoker
سیخ بخاری
chimneys
بخاری دیواری
steamship
کشتی بخاری
chimney
بخاری دیواری
grate
بخاری تو دیواری
grated
بخاری پنجرهای
grated
بخاری تو دیواری
chimneypiece
نمای بخاری
chimney breast
سینه بخاری
stovepipe
لوله بخاری
fireplaces
بخاری منقل
grates
بخاری پنجرهای
fireplace
بخاری منقل
grates
بخاری تو دیواری
steam pile driver
شمعکوب بخاری
steam pile driver
دنگ بخاری
fire side
بخاری دیواری
radiator
خنک کن بخاری
vapoury
بخاری بخارمانند
fire place
بخاری دیواری
fire screen
پنجره بخاری
tun
لوله بخاری
fire side
پای بخاری
turn cap
خفه کن بخاری
pokers
سیخ بخاری
electric heater
بخاری برقی
poker
سیخ بخاری
fender
پیش بخاری
interior heater
بخاری اتومبیل
chimney piece
پیش بخاری
radiators
خنک کن بخاری
mantlepieces
نمای بخاری
andiron
پیش بخاری
steam hammer
چکش بخاری
steam brake
ترمز بخاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com