Dictiornary-Farsi | بدون ابر منصف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (13 milliseconds)

English	Persian
fair	بدون ابر منصف
fairer	بدون ابر منصف
fairest	بدون ابر منصف
fairs	بدون ابر منصف


Other Matches

square	منصف
even-handed	منصف
fairs	منصف
fairest	منصف
unprejudiced	منصف
even-handedly	منصف
fairer	منصف
even handed	منصف
squared	منصف
impartial	منصف
just	منصف
fair	منصف
squaring	منصف
squares	منصف
equitable	منصف
author	: منصف
give the devil his due <idiom>	منصف بودن
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
wanting	بدون
without	بدون
sans	بدون
bottomless	بدون ته
and no mistake	بدون شک
to a certainty	بدون شک
obtrusively	بدون حق
not nearctic	بدون
acheilos	بدون لب
acheilous	بدون لب
but	بدون
ex	بدون
indubitable	بدون شک
undoubted	بدون شک
goalless	بدون گل
i'll warrant	بدون شک
ex-	بدون
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
unstressed	بدون مد
nonsyllabic	بدون هجایی
recoilless	بدون لنگر
unmanned	بدون سرنشین
faultless	بدون خطا
air dry	بدون رطوبت
decaffeinated	بدون کافئین
excluding meals	بدون غذا
consistently	بدون تناقض
achlamydeous	بدون پوشش
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
acid free	بدون اسید
nonstop	بدون توقف
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
achromatic	بدون ترخیم
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
run on	بدون وقفه
achromic	بدون ترخیم
wing it <idiom>	بدون آمادگی
unwary	بدون نگرانی
constantly	بدون تغییر
on the square	بدون کجی
bareheaded	بدون کلاه
unvalued	بدون ارج
avirulent	بدون شدت
disposed	بدون پوشش
awless	بدون بیم
unceasing	بدون وقفه
toeless	بدون پنجه
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
quiescently	بدون جنبش
anechoic	بدون انعکاس
prosaically	بدون لطافت
without milk	بدون شیر
safely	بدون خطر
asymptomatic	بدون علامت
unoccupied	بدون مستاجر
pathless	بدون جاده
unexceptional	بدون استثنا
undue	بدون مداخله
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
inaction	بدون فعالیت
unsigned	بدون امضاء
unpromising	بدون امید
indubitable	بدون تردید
unvocal	بدون موسیقی
continuously	بدون توقف
vibrationless	بدون لرزه
unfurnished	بدون اثاثیه
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
confidently	بدون شبهه
unresponsive	بدون احتیاط
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
undeviating	بدون انحراف
toothless	بدون دندانه
involuntarily	بدون اراده
bloodless	بدون خونریزی
unblushing	بدون شرم
unadvised	بدون اطلاع
unaligned	بدون صف ارایی
immediately	بدون واسطه
notwithstanding	بدون توجه
undeviating	بدون تردیدرای
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
insecure	بدون ایمنی
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
zero elasticity	بدون کشش
faceless	بدون ویژگی
scoreless	بدون امتیاز
unselfish	بدون خودخواهی
searchless	بدون جستجو
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
shadeless	بدون سایه
workless	بدون عمل
unequivocally	بدون ابهام
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
sans ceremonie	بدون تشریفات
acarpous	بدون میوه
backless	بدون پشتی
backless	بدون پشت
sans recours	بدون رجوع
unequivocal	بدون ابهام
shockless	بدون ضربه
unattended	بدون متصدی
without recourse	بدون رجوع
strikeless	بدون ضربت
with in compass	بدون مبالغه
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
without recourse	بدون حق مراجعه
endless	بدون پایان
without justification	بدون مجوز
vainly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
voteless	بدون رای
stagnant	بدون حرکت
off hand	بدون آمادگی
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
tax-free <adj.>	بدون مالیات
indolently	بدون درد
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
dealated	بدون بال
free from error <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
inoperculate	بدون دریچه
immethodical	بدون اسلوب
inofficial	بدون اجازه
cordless	بدون سیم
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
immusical	بدون هماهنگی
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
degas	بدون گازکردن
non-assessable <adj.>	بدون مالیات

fair