Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English
Persian
pirate
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
Other Matches
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid.
بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
quitrent
اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
inofficial
بدون اجازه
absent without leave
نهستی بدون اجازه
awol
غایب بدون اجازه
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
to commandeer something
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
intruder
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
scavenging
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه
intruders
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
protects
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protecting
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
extensibility
کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
dropped
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
publisher
ناشر
publicist
ناشر
publishers
ناشر
publicists
ناشر
infeoff
صاحب ملک کردن
light emitting diode
دیود ناشر نوری
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
software publisher
ناشر نرم افزار
conduit
ناشر غیرانتفاعی نرم افزاراموزشی
conduits
ناشر غیرانتفاعی نرم افزاراموزشی
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
leave
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
to pray permission
در خواست اجازه کردن
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
take on
<idiom>
استخدام کردن،اجازه دادن
to empower somebody to participate
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
lincense or cence
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
run through
<idiom>
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
graceful degradation
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
billeting
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billet
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeted
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
enfeoff
هبه کردن ملک صاحب ملک کردن
restricting
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
PID
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
deice
بدون یخ کردن
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
disequilibrate
بدون تعادل کردن
delousing
بدون شپش کردن
degum
بدون صمغ کردن
delouses
بدون شپش کردن
deloused
بدون شپش کردن
delouse
بدون شپش کردن
depolarize
بدون قطب کردن
denitrify
بدون نیترات کردن
unseam
بدون درز کردن
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prejudges
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-libbed
بدون نوشته صحبت کردن
unvoice
بدون صدا ادا کردن
live in a small way
بدون سر و صدا زندگی کردن
ad-lib
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs
بدون نوشته صحبت کردن
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
do without
<idiom>
بدون هیچ چیزی کار کردن
drip-dry
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
drip dry
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
to feel women up
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to grope women
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to make a grab at women
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
cohabiting
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
cohabit
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
glides
پرواز کردن بدون نیروی موتور
cohabited
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
smooths
صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed
صاف کردن بدون اشکال بودن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
lynch
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
glide
پرواز کردن بدون نیروی موتور
smoothest
صاف کردن بدون اشکال بودن
glided
پرواز کردن بدون نیروی موتور
lynches
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
Give the benefit of the doubt
<idiom>
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
free lance
کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
roughdry
بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
adlib
بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
To play for love .
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
to do without any thing
ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
patch
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patches
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
standalone
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
mastered
صاحب
ownerless
بی صاحب
padrone
صاحب
masters
صاحب
owner
صاحب
owners
صاحب
lord
صاحب
master
صاحب
lords
صاحب
manufaturer
صاحب کارخانه
straying
جانور بی صاحب
waif
مال بی صاحب
restaurateurs
صاحب رستوران
strays
جانور بی صاحب
officiary
صاحب منصب
no man's land
سرزمین بی صاحب
sharecropper
صاحب نسق
master
ارباب صاحب
titled
صاحب لقب
mastered
ارباب صاحب
masters
ارباب صاحب
slaveholder
صاحب برده
shipowner
صاحب کشتی
monopolist
صاحب انحصار
licensees
صاحب جواز
shop keeper
صاحب دکان
resolute
صاحب عزم
notary public
صاحب محضر
licensee
صاحب جواز
planters
صاحب مزرعه
nursery man
صاحب قلمستان
manufacturers
صاحب کارخانه
planter
صاحب مزرعه
stray
جانور بی صاحب
manufacturer
صاحب کارخانه
of consequence
صاحب شان
shareholder
صاحب سهم
shareholders
صاحب سهم
stockholder
صاحب سهم
stockholders
صاحب سهم
seignior
صاحب تیول
lairds
صاحب زمین
laird
صاحب زمین
office-holders
صاحب مقام
office-holder
صاحب مقام
benefactor
صاحب خیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com