English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
English Persian
disconnectedly بدون ارتباط
Search result with all words
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
incommunicado بدون وسایل ارتباط
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
modem کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
correspondency ارتباط
enchainment ارتباط
communication ارتباط
connection ارتباط
relationships ارتباط
relationship ارتباط
connexions ارتباط
rapport ارتباط
coherence ارتباط
relation ارتباط
communicating ارتباط
correspondence ارتباط
correspondences ارتباط
intercommunication ارتباط
concernment ارتباط
liaisons ارتباط
liaison ارتباط
link ارتباط
hookup ارتباط
ligature خط ارتباط
coherency ارتباط
correlation ارتباط
tie-ins ارتباط دادن
tie-in وسیله ارتباط
disconnection قطع ارتباط
connects ارتباط رخها
disaffiliation عدم ارتباط
direct relationship ارتباط مستقیم
data communication ارتباط داده ها
connect ارتباط رخها
data communication ارتباط دادهای
wire ارتباط باسیم
wires ارتباط باسیم
intercommunion ارتباط مشترک
communicable قابل ارتباط
communicability ارتباط پذیری
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
association coefficient ضریب ارتباط
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
attachment plug دوشاخه ارتباط
background communication ارتباط پس زمینه
tie-ins وسیله ارتباط
cryptocommunication ارتباط رمز
visual communication ارتباط بصری
communicability قابلیت ارتباط
communications ارتباط و مخابرات
conversational interaction ارتباط محاورهای
wire communication ارتباط با سیم
connexion ارتباط اتصال
communication theory نظریه ارتباط
agency of communications منبع ارتباط
log in برقراری ارتباط
intercommunication ارتباط داخلی
one sided communication ارتباط یکسویه
put through ارتباط پیداکردن
relational ارتباط شرح
associations پیوند ارتباط
correlation ارتباط داشتن
inaccessibility ارتباط ناپذیری
bond ارتباط چسب
mitwelt ارتباط با همنوع
mass communication ارتباط جمعی
log off قطع ارتباط
log on برقراری ارتباط
log out قطع ارتباط
logging in برقراری ارتباط
logging off قطع ارتباط
login قطع ارتباط
logout قطع ارتباط
telecommunications ارتباط تلگرافی
telecommunications ارتباط از دور
juxtaposition ارتباط اجباری
inverse relationship ارتباط معکوس
association پیوند ارتباط
communication network شبکه ارتباط
telecommunication ارتباط دوربرد
communicates ارتباط گرفتن
telephone communication ارتباط تلفنی
subcontrariety ارتباط قیاسی
disjointedness عدم ارتباط
trunk line cable کابل ارتباط
extraneousness عدم ارتباط
intercom ارتباط داخلی
tie in ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
tie-in ارتباط دادن
communicated ارتباط گرفتن
synchronous communication ارتباط همزمان
intercoms ارتباط داخلی
signal communications ارتباط و مخابرات
extraneity عدم ارتباط
selective signalling ارتباط مخصوص
relevance ربط ارتباط
communicate ارتباط گرفتن
communication ارتباط و مخابرات
relevancy ربط ارتباط
inaccessible ارتباط ناپذیر
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
liaising ارتباط پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
tele communication ارتباط دور برد
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
landing signal officer افسر ارتباط فرود
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
liaise ارتباط پیدا کردن
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
interlocking بهم ارتباط داشتن
linkage اتصال وسیله ارتباط
linkages اتصال وسیله ارتباط
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
interlocks بهم ارتباط داشتن
background فعالیت ارتباط دادهای
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
interlocked بهم ارتباط داشتن
communicate ارتباط برقرار کردن
mass media وسایل ارتباط جمعی
interlock بهم ارتباط داشتن
correlation ارتباط همبسته کردن
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
equipotential bonding conductor connection ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
communicate مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
interactive که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
communicated مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
pull up اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
dialog ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
control line ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
continuity مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
tropospheric scatter سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
scheduled circuits خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
intercoms سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercom سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
boat train [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
dialogue ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
telecommuting ارتباط برقرار کردن راه دور
open system interconnection reference مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
suite مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
combat liaison حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
suites مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
dte وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
communication مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
maps شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
signing on فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
circuit مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
databases شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
map شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
database شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
interactive ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com