English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
incommensurably بدون داشتن مقیاس مشترک
Other Matches
incommensurateness بی اندازه بودن عدم مقیاس مشترک
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
co-stars نقش مشترک داشتن
interrelates مناسبات مشترک داشتن
interosculate صفات مشترک داشتن
interrelate مناسبات مشترک داشتن
interrelating مناسبات مشترک داشتن
co-star نقش مشترک داشتن
osculate صفات مشترک داشتن
irresponsibly بدون داشتن مسئولیت
insignificantly بطور ناچیز بدون داشتن معنی
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
unconditional دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
t scale مقیاس T
f scale مقیاس اف
meter مقیاس
meters مقیاس
measure مقیاس
indicator مقیاس
z scale مقیاس " زی "
full-size بخ مقیاس یک به یک
metre مقیاس
criterion مقیاس
metres مقیاس
full size بخ مقیاس یک به یک
nominal scale مقیاس
scaling مقیاس
scale مقیاس
k scale مقیاس ک
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
guttman scale مقیاس گاتمن
bar scale مقیاس خطی
stens مقیاس ده بخشی
map scale مقیاس نقشهای
map scale مقیاس نقشه
meters مقیاس میزان
meter مقیاس میزان
handwriting scale مقیاس دستخط
derived scale مقیاس اشتقاقی
scalogram مقیاس تراکمی
interval scale مقیاس فاصلهای
ration scale مقیاس نسبتی
baume scale مقیاس بومه
scale up افزایش مقیاس
medium scale در مقیاس متوسط
dial graduation مقیاس درجهای
ipsative scale مقیاس نسبی
standards نورم مقیاس
nominal scale مقیاس اسمی
photographic scale مقیاس عکاسی
ordinal scale مقیاس ترتیبی
scale مقیاس کردن
architecht's scale خط کش مقیاس مهندسی
scale مقیاس نقشه
ell مقیاس طول
elevation scale مقیاس درجه
percentile scale مقیاس صدکی
gauge مقیاس معیار
age scale مقیاس سنی
gauged مقیاس معیار
gauges مقیاس معیار
measure درجه مقیاس
numerical scale مقیاس عددی
standard نورم مقیاس
absolute scale مقیاس مطلق
range indicator مقیاس مسافت
absolute temperature scale مقیاس مطلق
psychological scale مقیاس روانی
evaporimter مقیاس تبخیر
product scale مقیاس فراورده
stanine scale مقیاس نه بخشی
precision scale مقیاس دقیق
image scale مقیاس تصویر
point scale مقیاس امتیازی
scale مقیاس گذاشتن
fahrenheit scale مقیاس فارنهایت
graphic مقیاس مصور
linear measure مقیاس طولی
scalability مقیاس پذیری
conversion scale مقیاس خطی
tonal scale مقیاس صوتی
scale down کاهش مقیاس
linear scale مقیاس خطی
grade scale مقیاس کلاسی
scale factor مقیاس گذاری
large scale در مقیاس بزرگ
scale factor ضریب مقیاس
loading scale مقیاس بارگیری
small scale مقیاس کوچک
norms مقیاس یامعیار
norm مقیاس یامعیار
spectral scale مقیاس طیفی
small-scale مقیاس کوچک
cumulative scale مقیاس تراکمی
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
deflection scale مقیاس سمتی
degree gradution مقیاس درجهای
lie scale مقیاس دروغگویی
graphic scale مقیاس خطی
yardstick مقیاس پیمانه
transverse scale مقیاس عرضی
large-scale در مقیاس بزرگ
kelvin scale مقیاس کلوین
time scale مقیاس زمانی
time scales مقیاس زمانی
scaling مقیاس گذاری
scale of preferences مقیاس برتریها
scaling مقیاس سازی
scaling مقیاس کردن
scale of production مقیاس تولید
graphic نمودار مقیاس
cubic measure مقیاس مکعب
large-scale مقیاس بزرگ
likert scale مقیاس لی کرت
yardsticks مقیاس پیمانه
graphic scale مقیاس مصور
temperature scale مقیاس دما
ratio schedule مقیاس نسبتی
scale of preferences مقیاس رجحانها
logarithmic scale مقیاس لگاریتمی
large scale مقیاس بزرگ
long measure مقیاس طول
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
chromatic scale مقیاس نیم پردهای
rating schedule مقیاس درجه بندی
windage scale مقیاس تغییر سمت
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
arthur performance scale مقیاس عملکردی ارتور
centigrade scale مقیاس سانتی گراد
miles مقیاس سنجش مسافت
binet simon scale مقیاس بینه- سیمون
rankine temperature scale مقیاس دمای رانکین
guttman scalogram مقیاس تراکمی گاتمن
semantic differential scale مقیاس افتراق معنایی
x scale مقیاس طولی عکس
rating scale مقیاس درجه بندی
rankin temperature scale مقیاس دمای رانکین
scaler کسیکه مقیاس بکارمیبرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com